سبع المثاني

سبع المثاني

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

هفت سین قرآنی

21 اسفند 1391 توسط طيبي

هفت سین قرآنی

1- سلام قولا من رب رحیم (یس/58)
«از جانب پروردگار [ی] مهربان [به آنان] سلام گفته می شود»
این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت، شادی و معنویت می بخشد، که به هیچ نعمتی برابر نیست، آری شنیدن ندای محبوب، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف سر تا پای بهشتیان را غرق سرور می کند، که یک لحظه آن برتمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد. از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله روایت شده: «درهمان حال که بهشتیان غرق در نعمت های بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود؛ نور لطف خداوند که برآنها پرتو افکنده است. پس ندایی بر می خیزد که «سلام بر شما ای بهشتیان» نظرلطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز او غافل می شوند، و همه نعمت های بهشتی را درآن حال به دست فراموشی می سپارند.
2- سلام علی نوح فی العالمین (صافات/79)
«درود برنوح در میان جهانیان»
چه افتخاری ازاین برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام، سلام می فرستد، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود، به خصوص اینکه لفظ «العالمین» معنای وسیعی دارد که نه تنها همه انسان ها، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در بر می گیرد.
3- سلام علی ابراهیم (صافات/109)
«درود برابراهیم»
درآیات پیش ازاین آیه، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم، و جریان دستور ذبح اسماعیل - فرزندایشان- و تسلیم بودن هر دوی آنها براین امر به میان آمده است که پس از یادآوری این قضایا، خداوند می فرماید: سلام برابراهیم [آن بنده مخلص و پاک باد.]
4- سلام علی موسی و هارون (صافات/140)
«درود برموسی و هارون»
در آیات پیش ازاین آیه، خداوند ضمن آیاتی، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:
- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم. (صافات / 115)
- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروزشدند. (صافات /116)
- ما به آن دو، کتاب آشکار دادیم. (صافات/117)
- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم. (صافات/118)
- ما ذکرو یاد خیرآنها را در اقوام بعد باقی و برقرار ساختیم. (صافات/119)
و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند بر آن دو سلام می رساند.
سلامی از ناحیه پروردگار بزرگ و مهربان.
سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.
- سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.
5- سلام علی آل یاسین (صافات/130)
«درود بر پیروان الیاس»
خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امت های بعد جاودان کردیم (صافات/129)
امت های دیگر، زحمات این انبیاء بزرگ (الیاس و سلاله او) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذرایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند، هرگز فراموش نخواهند کرد و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.
تعبیر به «ال یاسین» به جای «الیاس» یا به خاطراین است که ال یاسین لغتی در واژه الیاس بوده و هر دو به یک معنی است و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.
6- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین (زمر/73)
«… سلام برشما، خوش آمدید، در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید.]
در این آیه، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند، در حالی که درهای آن گشوده شده است، در این هنگام نگهبانان بهشت، آن ملائک رحمت به آنها می گویند: سلام بر شما، گوارا باد این نعمت ها بر شما، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.
7- سلام هی حتی مطلع الفجر (قدر/5)
«[آن شب] تا دم صبح، صلح و سلام است.» این آیه، در توصیف شب قدراست. آن شبی است که قرآن در آن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزارماه است، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.
ب:هفت سین محمدی صلی الله علیه و آله

1- السعید من اختارباقیه یدوم نعیمها علی فانیه لا ینفد عذابها و قدم لما یقدم علیه مما هو فی یدیه قبل این یخلفه لمن یسعد بانفاقه و قد شقی هو بجمعه اعلام الدین، 345
سعادتمند و خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایداراست به سرای فانی که عذابش بی پایان است برگزیند و از آنچه در اختیاردارد برای سرایی که بدانجا خواهد رفت پیش فرستد قبل ازآنکه آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوشبخت شود ولی خود او با گرد آوردن آن بدبخت شده باشد.
2- السخی قریب من الله، قریب من الناس، قریب من الجنه، بحارالانوار، ج 73
سخاوتمند و بخشنده، هم به خداوند و هم به مردم و هم به بهشت نزدیک است.
3- السوال نصف العلم. کنزل العمال
سئوال کردن و پرسشگری نیمی از دانایی است.
4- السوق دار سهو و غفله فمن سبح فیها تسبیحه کتب الله له بها الف الف حسنه کنزل العمال
بازار سرای فراموشی و غفلت است لذا هر که درآنجا خدا را یک بار تسبیح گوید خداوند برایش هزار هزارحسنه می نویسد.
5- ساب المومن کالمشرف علی الهلکه کنز العمال
کسی که به مومنان ناسزا و دشنام می دهد، همچون کسی است که در معرض هلاکت است.
6- سموا اولادکم اسماء الانبیاء مکارم الاخلاق، ص 474
فرزندان تان را به نام انبیا بنامید
7- سید القوم فی السفرخادمهم فمن سبقهم بخدمه لم یسبقوه بعمل الا الشهاده کنز العمال
سرورمردم در سفر کسی است که به آنان خدمت می کند پس هر که در خدمت به همسفران خود برآنان پیشی گیرد هیچ کارشان به پای ارزش او نمی رسد مگر شهادت.
منبع:نشریه کوچه ما، شماره 12.

 1 نظر

لبخند حضرت زهرا سلام الله علیها

18 اسفند 1391 توسط طيبي

لبخند حضرت زهرا سلام الله علیها
گاه میشد که نصیبم شود افتخار تاج گذاری… کودکی بودم….
اولین عکس با آن تاج بندگی را در خانه خاطرات کودکی دارم بر سر سجاده… تاجی سفید با نگین*های صورتی….
کجایی کودکی؟ کجایی ای لحظه* های با دل و جان زیستن؟؟؟
بزرگتر که شدم تاج را کنار گذاشتم… همه همه همه بجز پدر و مادرم میگفتند چرا بر سر نمیکنی؟؟؟

دختری ریز چثه بودم و همیشه کوچکتر از سنم میزدم… همین مرا جدا کرده بود از افتخار تاج نهادن…
گذشت و گذشت و گذشت…
من دختری ساده با ظاهری ساده بودم. موهایم بیرون بود شاید… دستانم پیدا بود شاید… چیزی که پیدا نبود نشانی از دختر شیعه و آبروی زهرا بودن بود…

شنبه 10 اردیبهشت 87 صبح با چادر رفتم دانشگاه
از پنجشنبه این تصمیمم رو گرفته بودم… به چادر به عنوان یک مد لباس نگاه میکردم. مثل اینکه یک روز مانتوی آبی بپوشی یک روز طوسی، یک روز هم چادر مشکی بزنی… همین بود معنایش و نزدنش برای این بود که دیگران میگفتند بزن برای دلایلی که احمقانه ترین دلایل چادر زدن بود و هست…

اما آن روز زدم که دیگر درش نیاورم البته فقط برای دانشگاه…

همه میگفتند إ! پس چرا الان زدی؟ حالا که هوا گرم شد؟ از دوستان که شماتت بسیار، از استادان که تعجب بسیار و از فامیل طعنه *های زجر دهنده.. فقط خانواده* ام سکوت کردند.. پدرم هم گاهی میگفت نزن..

1 روز به طور اتفاقی پسر عمویم فهمید من برای دانشگاه چادر میزنم، آنقدر خوشحال شد که پیش خودم گفتم چشه این پسره؟ انگار چادری ندیده تا حالا!!! حال آنکه همه چادری بودند.

بعدا که فکر کردم اگه بنده خدا انقدر خوشحال میشه پس خدا چقدر خوشحال میشه؟ پس دختر رسول چه لبخندی میزند؟ پس حضرت صاحب الامر(عج) چه؟ اگر نگاهم کند و سر تکان دهد چه؟ اگر رو برگرداند چه؟


اهواز و گرمای وحشتناک که اگر تجربه نکرده باشید باورتان نمیشود سوختن یعنی چه…
تابستان و تاجی که تازه بر سر نهاده بودم…
مسیر زیادی رو باید هر روز پیاده طی می*کردم…
هر روز تا خونه یا زهرا میگفتم ، ذکر میگفتم، فکر میکردم جهنم چقدر از این گرمتر و وحشتناک تر است…
و تاجم را محکمتر نگه میداشتم که بادهای تند او را از من نگیرند…
و همان ها بیمه* ام کردند.
دیگر گرما اذیتم نمیکند.
به خانه که رسیدم پرتش نمیکنم و با ناراحتی نمی*گویم سوختم.
همانها بیمه *ام کردند.چند ماهی گذشت و من در کلنجار با خود که اگر زدی دیگر دویدن در پارک برازنده *ات نیست، دیگر باید حرمت نگه داری…

از مهر ماه، عزیزی بسیار برایم هدایتگر بود و میگفت از زنان اسوه.. از تاجدارهای بهشت. من هر لحظه علاقه مندتر به درک این عشق به بندگی…

22 آبان ماه 87 روز عروسی دخترخاله* ام… چادر سر کردم و رفتم. واااااااااااااااایییییییی ی که چقدر همه متعجب بودند و انواع حرفها را شنیدم….
آن روز همه میگفتند میذاشتی از فردا میزدی حالا تو عروسی… اما برای من این بهترین نقطه بود. اگر میتوانستم آن روز که همه با وضع آنچنانی می*آیند، منم را نابود کنم، دیگر تا همیشه این من نبودم که تاج داشت… فقط او بود و شد…
خیلی جنگیدم با آنهایی که قبلا میگفتند بزن اما حالا بد نگاهم می*کردند.
با آنهایی که گویا بی حجاب بودن را بیشتر دوست دارند و چادر مشکی روی موهای رنگ کرده را بیشتر میپسندند یا آنها که چادر فقط برای زنشان خوب است. با آنها که مرا 20 سال دوست داشتنی ترین دختر خانواده می*دانستند و حالا این دختر دیگر رویی به کسی نشان نمی*داد و به حرمت چادر سنگین تر رفتار میکرد…

شبهای احیا قرآن را به این نیت باز کردم که خدا با من حرفی بزند … و گفت که گوش به حرف کافران نده …

حالا با رضایت و شادی چادرم را هرگز درنمی*آورم، تا بدوم یا در دریا و رود شنا کنم یا کوهنوردی کنم یا خسته شوم. همانها بیمه* ام کردند و قلبم راضیست.

آن پسر عمو… اولین آتشفشان زندگیم…. امروز… همسر من است.

منبع : من و چادرم ، خاطره ها
فاطمه انجم روز

 1 نظر

تفسیری بر نقاشی کودکان

18 اسفند 1391 توسط طيبي

نقاشی زبان کودکان است . کودکان بر خلاف بزرگسالان هستند . آنها از طریق نقاشی کشیدن، قصه گویی، بازی کردن و … شناخته می شوند . نقاشی به ما کمک می کند تا به دنیای درونی و روح کودک پی ببریم و بدانیم چه نیازهایی دارد ؟ آیا کودک ناسازگار یا بیمار است ؟ در بزرگسالی می خواهد چه کاره شود ؟ و….
لطفاً توجه داشته باشید که شما به کودک موضوع نقاشی نمی دهید و خودش آزادانه نقاشی می کند.مفهوم خورشید, ماه , آسمان , زمین, اتومبیل و حیوانات در نقاشی کودکان به شرح زیر است.

۱) خورشید و ماه :
در اغلب نقاشی های کودکان خورشید دیده می شود . خورشید نشانه امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشید به معنی پدر است . وقتی رابطه کودک و پدر خوب است کودک خورشید را در حال درخشیدن می کشد و وقتی رابطه آن دو مطلوب نیست کودک خورشید را در پشت کوه ناپدید می کند . ترس کودک از پدر به رنگ قرمز تند و یا سیاه در نقاشی دیده می شود . البته با یک نقاشی ما به قضاوت نمی پردازیم بلکه باید چندین نقاشی کودک را بررسی کرد . ماه نشانه نیستی است . اغلب کودکان ماه را کنار قبر و قبرستان می کشند کودکان در نقاشی خود ماه را با مرگ معنی می بخشند .
۲) آسمان و زمین :
آسمان به معنی الهام و پاکی است . ولی زمین به معنی ثبات و امنیت می باشد . کودکان خیلی کوچک هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی کنند ولی در سن ۵ یا ۶ سالگی که آغاز به درک دلایل منطقی می کنند به کشیدن زمین نیز می پردازند .
۳) اتومبیل :
در جامعه امروزی ماشین نشانه قدرت است به همین دلیل در نقاشی های کودکان مخصوصاً پسر بچه ها ماشین زیاد دیده می شود . بیشتر نوجوانان به بهانه اینکه کشیدن تصویر آدم حوصله شان را به سر می برد یا سخت است از کشیدن شکل آدم خودداری می کنند اما به دلیل اعتقاد روانشناسان ترجیح دادن کشیدن ماشین در این دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنیای خارج و زندگی ماشینی است . البته این مسائل بستگی به سن فرهنگ و عوامل ذهنی و … نوجوان دارد .
۴) حیوانات :
اگر در نقاشی کودک شما تصاویر حیوانات دیده می شود ممکن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد که شما با صحبت کردن با کودک پی به آن می برید . کودکی که در روستا زندگی می کند و یا حیوان خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است که حیوان بکشد . پس فرهنگ و طرز زندگی کودک در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است .
گاهی ممکن است کودک احساس گناه و تقصیری را که تجربه کرده و جرات نکرده آن را ابراز کند در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد . کشیدن حیوانات درنده نشانه فشارهای درونی مخفی کودک است . مثلاً کودکی که نسبت به برادر کوچکتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می کند در نقاشی ممکن است گرگ بکشد که این نشان دهنده ترس و دلهره کودک از تازه وارد کوچولو است .
توجه داشته باشید که شما نباید موضوع نقاشی کودک خود را تعیین کنید و نباید بالای سر او بنشینید وبه او مداد رنگی به میل خودتان بدهید . او در نقاشی کردن باید آزادی کامل داشته باشد . در پایان نقاشی از کودک بخواهید که در مورد تصاویر کشیده شده برای شما حرف بزند . کودکان را به کشیدن تشویق کنید اما آنها را مجبور نکنید که همین الان برای شما نقاشی بکشند .
نویسنده : گیتا جهان شیر با اندکی تصرف
منبع : وبسایت راسخون

 نظر دهید »

گام موفقیت در نهج البلاغه

16 اسفند 1391 توسط طيبي

گام موفقیت در نهج البلاغه
هر انسانی طالب موفقیت و پیروزی بوده و از شکست و ناکامی گریزان است . بر این اساس به راه‌کارها و روش های متوسل می‌شوند که آنان را در رسیدن به مطلوب خویش یاری دهد و سریعترین و نتیجه بخش ترین راه را پیش رویشان باز کند. در همین راستا کتاب‌هایی منتشر و برنامه‌های آموزشی ساخته شده که هریک به زعم خویش آدمی را درجهت رسیدن به موفقیت یاری می‌رساند. کتاب گرانقدر نهج البلاغه نیز از این موضوع غافل نبوده و به نکات ارزشمندی در این زمینه اشاره داشته است.
گام به گام تا موفقیت
حضرت علی علیه السلام در میان سخنان خویش به عوامل موفقیت نیز توجه داشته‌اند که در ذیل به مواردی از آن اشاره می‌کنیم:
1) «جوینده چیزی یا به آن یا به برخی از آن خواهد رسید.» (نهج البلاغه ترجمه دشتی/حکمت/ 386)
بنابراین اولین گام و یکی از اساسی ترین گام‌ها در موفقیت را خواست و طلب می توان نام برد، چرا که آدمی تا طالب چیزی نباشد بدان نیز دست نخواهد یافت. طولانی ترین راه ها نیز با برداشتن اولین قدم آغاز شده و به سرانجام رسیده‌اند.
2) «علم خود را نادانی و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هرگاه دانستید عمل کنید و چون به یقین رسیدید اقدام کنید.» ( همان/ حکمت 274)
گام دوم پس از خواست و طلب، به دست آوردن اطلاعات و آگاهی‌های لازم در آن زمینه است. چرا که بدون معرفت و آگاهی قدم گذاستن در پیچ و خم مشکلات و سختی ها خود مشکلات دیگری را به همراه خواهد داشت که نهایتاً منجر به پشیمانی و سرگردانی خواهد شد. علاوه بر این یقین به درستی کار و برحق بودن آن از شرایط لازم موفقیت ( حقیقی )است چراکه انسانی را می توان موفق واقعی نام نهاد که با دقت و آگاهی به موفقیت دست یافته است و نه با بخت و اقبال.
…
3) « آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند صحیح را از خطا خوب شناسد.» ( همان/ حکمت 173)
از دیگر عوامل موفقیت صبر و شکیبایی است. روایت شده به داود پیغمبر وحى رسید كه اخلاق خود را مانند اخلاق من گردان و همانا یک قسمت از اخلاق من این است كه من بسیار شكیبایم و انسان شكیبا و صابر اگر در حال صبر بمیرد شهید مرده است و اگر زنده بماند عزیز است بدانید كه صبر كردن بر آنچه كه نفس از انسان میخواهد سرلوحه‏ى پیروزیست و شكیبائى بر محنت‏ها سرلوحه‏ى فرج و گشایش است
یکی دیگر از عوامل موفقیت مشورت کردن واستفاده از آراء و افکار دیگران است. حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید كه: در هر كارى، خواه اخروى و خواه دنیوى، مشورت با مۆمنین لازم است، امّا در كار آخرت، باید مشورت كنى با كسى كه در او پنج خصلت باشد، عقل و علم و تجربه و نصح و تقوى. یعنى: كسى كه قوّت تمیز میان حسن و قبح داشته باشد. و علم به اوامر و نواهى نیز او را حاصل باشد. و در كارها صاحب تجربه باشد. و هر چه گوید به محض دیندارى و خاطر خواهى گوید، نه از روى فریب و غدر. و متّقى باشد. پس اگر شخص این چنین نیابى، این صفات را خود به عمل آر و بعد از رجوع و استغفار، با خود مشورت كن و عزم را جزم كرده و توكّل به خدا نموده، هر چه به خاطرت افتاد به او عمل كن، كه البتّه صواب است. (مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان/ 350 )

4) «شتاب پیش از توانایی بر کار و سستی پس از به دست آوردن فرصت از بی خردی است.» ( همان/ حکمت 363)
عجله کردن قبل از به دست آوردن امکانات و اطلاعات لازم در زمینه موفقیت و همچنین سستی و کوتاهی کردن پس از مهیّا شدن شراط لازم به کلی نهی شده است. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: مبادا هرگز در كارى كه وقت آن فرا نرسیده شتاب كنى، یا كارى كه وقت آن رسیده سستى ورزى، و یا در چیزى كه (حقیقت آن) روشن نیست ستیزه جویى نمایى و یا در كارهاى واضح و آشكار كوتاهى كنى! تلاش كن تا هر كارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى خ (69618- 69588).
5) « کسی که به کارهای گوناگون پردازد، خوار شده پیروز نمی‌گردد.» ( همان/ حکمت 403)
این سخن امام اشاره بر تمرکز بر کار و به دست آوردن تخصص در آن زمینه دارد . امام على «علیه السلام » می فرمایند: ارزش هر كس (به اندازه همان)، چیزى است كه در آن خوب وارد است (و در آن مهارت دارد و هنرمندانه انجام مى‏دهد) .
و این حكمت عملى- به نوبه خود- ارزشهاى پوچى را كه انسان خود را با آنها ارزشمند مى‏شمارد نفى مى‏كند. پس ارزش هر كس به مال و مكنتى نیست كه در ملكیّت دارد، یا به جاه و جلالى كه به دست آورده است، و نظایر اینها، بلكه ارزش واقعى به آن كارى است كه خوب انجام مى‏دهد، یا رشته و هنرى كه در آن مهارت و تخصّص دارد. و فرقى نیست كه مراد چیزى باشد كه انسان آن را نیكو انجام مى‏دهد، یا چیزى كه آن چیز انسان را خوب و نیكو مى‏سازد، زیرا كه دوّمى نیز از لحاظ حكیمانه همان اوّلى است‏. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج‏5 / 440 )
6) « حفظ و به كار گیرى تجربه رمز پیروزى است .» (همان / حکمت 211)
اولین گام و یکی از اساسی ترین گام‌ها در موفقیت را خواست و طلب می توان نام برد، چرا که آدمی تا طالب چیزی نباشد بدان نیز دست نخواهد یافت. طولانی ترین راه ها نیز با برداشتن اولین قدم آغاز شده و به سرانجام رسیده‌اند
مرد خردمند هنرپیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا بیكى تجربه‏ آموختن‏
با دیگرى تجربه‏ بردن بكار
7) « پیروزى در دوراندیشى، و دور اندیشى در به كار گیرى صحیح اندیشه، و اندیشه صحیح به راز دارى است.» ( همان. حکمت 48)
یکی دیگر از عوامل موفقیت، به کار بردن اندیشه صحیح برای دستیابی به هدف و فاش نکردن آن در ملاء عام است؛ چرا که گاه اطلاع یافتن افراد حسود و سود جود موجبات به تأخیر افتادن هدف را فراهم می‌سازد. چنانکه حضرت كاظم سلام اللَّه علیه فرمود: اگر در دست خود چیزى دارى سعى كن دست دیگرت از آن اطلاع پیدا نكند. (مشكاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 304 )
8) «انسان شكیبا، پیروزى را از دست نمى‏دهد، هر چند زمان آن طولانى شود.» ( همان/ حکمت 153)
از دیگر عوامل موفقیت صبر و شکیبایی است. روایت شده به داود پیغمبر وحى رسید كه اخلاق خود را مانند اخلاق من گردان و همانا یک قسمت از اخلاق من این است كه من بسیار شكیبایم و انسان شكیبا و صابر اگر در حال صبر بمیرد شهید مرده است و اگر زنده بماند عزیز است بدانید كه صبر كردن بر آنچه كه نفس از انسان میخواهد سرلوحه‏ى پیروزیست و شكیبائى بر محنت‏ها سرلوحه‏ى فرج و گشایش است. (إرشاد القلوب / ترجمه رضایى / ج‏1/306 )
خواهى كه شود عاقبت كار حسن‏
پیوسته رداى صبر بر دوش فكن‏
بى‏حلم مزن نفس كه یارى خوبست‏
و ز طیش به باد مى‏رود روح و بدن‏
این عوامل بخشی از عواملی است که در پیروزی و موفقیت دخیل‌اند البته در این کتاب ارزشمند عوامل دیگری نیز یاد شده که در این مقال فرصت ذکر آن نیست امید که در تمام مراحل زندگی موید و پیروز باشید.

 

 نظر دهید »

نگاهي به شايع ترين مشكلات رفتاري كودكان : مدرسه گريزي، كمرويي، زودرنجي و دروغگويي

16 اسفند 1391 توسط طيبي

 


مادر مهديس از دروغ گفتن هاي زياد دخترش كلافه شده و دردور هم نشيني هاي دوستانه اي كه با ديگر مادران دارد از اين مساله به عنوان مشكل رفتاري كودكش ياد مي كند.
از طرف ديگر مادر امير از زودرنجي فرزندش شكايت دارد. مادر فرزاد هم….
خلاصه از اين درددلها زياد است.
كودكان دنياي پر رمز و رازي دارند و به همين خاطر است كه محققان علوم رفتاري بيكار ننشسته*اند
آنها به دنبال ريشه هاي رفتارهاي نابهنجار كودكان و راههاي برخورد درست با آن مي گردند. مشكلات رفتاري كودكان در سنين مدرسه كه گاهي نتيجه اجتناب ناپذير فقر، جهل، نابساماني*هاي خانوادگي و كاستي هاي فرهنگي است، بي ترديد مانع رشد و بالندگي آنان است و به همين دليل پيشگيري و درمان اين مشكلات بي اندازه اهميت دارد. اين مقاله به برخي مشكلات رفتاري شايع كودكان و راههاي مقابله با آن توجه دارد:
فرار از مدرسه
طبق تعريف فرار از مدرسه يعني كودك به قصد مدرسه رفتن از منزل خارج مي شود ولي به جاهاي ديگري غير از مدرسه مي رود و يا پس از ورود و گاهي پس از ماندن مختصري در مدرسه بدون هماهنگي با معلمان از آنجا بيرون مي رود.
بسياري از كودكان فراري از مدرسه احتمالا متعلق به خانواده هاي از هم گسيخته و يا داراي والدين و خواهر و برادران بزهكار هستند. عده اي هم بر اثر تغيير مكرر مدرسه و يا رد شدن از مدرسه بيزار مي شوند. اين مشكل اخير كه در پسران بيش از دختران مشاهده مي شود گاهي نشانه اي است از وجود اشكال در برنامه هاي مدرسه و گاهي علامت ناسازگاري كودك است. لذا درمان آن مستلزم اقدام در هر دو زمينه مذكور است.
هراس از مدرسه
هراس از مدرسه با گريز از آن تفاوت دارد. مدرسه گريزان معمولا به تناوب از مدرسه غايب مي*شوند و پدر و مادرشان از موضوع اطلاعي ندارند در حالي كه در هراس از مدرسه كودك معمولا به طور پيوسته و طي دوره هاي طولاني به مدرسه نمي رود و والدين از نرفتن به مدرسه و ماندن او در خانه آگاهي دارند.
مدرسه گريزان بر عكس كودكاني كه از مدرسه هراس دارند معمولاً شاگرداني تنبل اند كه به ساير اختلال هاي رفتاري مثل دروغگويي هم دچارند. مطالعات انجام شده نشان مي دهد كه هراس از مدرسه در كمتر از يك درصد كودكان مشاهده مي شود.
رايج ترين تصوري كه درباره هراس از مدرسه وجود دارد اين است كه مادر و كودك به گونه*اي شديد به يكديگر وابسته اند.
وابستگي شديد كودك اين ترس را در او به وجود مي آورد كه امكان دارد براي خود يا مادرش اتفاقي روي دهد و لذا ماندن كودك در خانه نيازها و اضطراب هاي هر دو را برطرف مي كند. سعي در كاهش اضطراب جدا شدن از مادر يا اضطراب محيط واقعي مدرسه در راس فعاليت هاي درماني در اين اختلال است.
كمرويي و انزواطلبي
كمرويي و انزواطلبي از جدي ترين مشكلات كودكان است. انزوا و دوري از دوستان و همسالان در اوايل زندگي كودك را در معرض خطر ناسازگاري هاي بعدي قرار مي دهد كودكان انزوا طلب هر چند براي والدين و معلمين خود هيچ گونه ناراحتي ايجاد نمي كنند. ولي به سبب رنج ناشي از احساس نا امني پيوسته به دنياي درون خويش پناه مي برند و به مرور از اجتماعي شدن فاصله مي گيرند. چه بسا بعضي از آنان به بيماريهاي رواني هم دچار شوند.
كودك منزوي نياز دارد كه احساس كند عضو با ارزش يك گروه است او اگر در فعاليت هاي زندگي ارضا شود نيازي به عقب نشيني به ميدان روياهاي خويش نخواهد داشت.
از اين رو براي درمان اين مشكل معلمان و والدين كودك بايد توجه داشته باشند كه كودك كمرو و منزوي داراي توانايي ها و شايستگي هاي ويژه اي است كه با راهنمايي و تشويق مي*توان آنها را ظاهر كرد و اين تاثير بسزايي در اجتماعي شده كودك و پيوستن به جمع دوستان دارد.
زودرنجي و حساسيت فوق العاده
حساسيت مبرم كودك به تاييد اجتماعي از سوي افراد مختلف بويژه والدين ، همسلان و معلمان زودرنجي را در او پديد مي آورد. زودرنجي از مشكلات رفتاري رايج بين كودكان دبستاني است.
روان شناسان نقطه اوج حساسيت پسران را سن 11 سالگي و دختران را تا دوره بلوغ مي دانند.
زودرنجي كودك تا حدودي مربوط به تمايل زياد كودك به پذيرش اجتماعي است.
گرايشي كه او را شديدا در معرض نگرش هاي بزرگسالان و اعضاي گروه همسن خود قرار مي*دهد . علاوه بر اين زودرنجي و حساسيت شديد شيوه اي مؤثر براي جلب موافقت و تسليم والدين است . كودك بزودي كشف مي كند كه براي رسيدن به هدف خويش دعوا و مرافعه و منفي گرايي سلاحهاي نامناسبي هستند و كمتر نتايج مطلوبي به بار مي آروند در حالي كه زودرنجي و ابراز غم و گوشه گيري بعد از مشاهده يك پديده نامطلوب موجب مي شود والدين از اين كه كودك خويش را آزده اند احساس ناراحتي كنند و در نتيجه كوشش كنند كارها را بر وفق مراد او انجام دهند. توجه به اين نكته مهم پادزهر زودرنجي كودك است و بعد از مدتي باعث مي شود كودكي كه شرطي شده است از رفتارهاي نابهنجار دست بردارد.
دروغگويي
تا 3، 4 سالگي دروغ به مفهومي كه براي بزرگسالان مطرح است در كودكان وجود ندارد. اما از 4 سالگي به بعد تدريجاً بر اثر دخالت عوامل محيطي و تربيت نادرست دروغ و دروغگويي به معناي واقعي در كودك شكل مي گيرد و گاه آنقدر شديد مي شود كه به صورت بيماري در مي آيد. اين قبيل كودكان به علت جلب تحسين و تمجيد ديگران و فرار از تنبيه يا نارضايتي والدين مخصوصاً نسبت به كارهاي مدرسه به دروغ متوسل مي شوند.
همچنين احساس ناامني در منزل و فقدان محبت والدين سختگيري هاي زياد و مشكلات خانوادگي نيز از عواملي هستند كه به دروغگويي كودكان كمك مي كنند. به طور كلي بيشتر دروغها به دليل ترس از مجازات و نيز مورد مخالفت و استهزاي ديگران واقع شدن گفته مي شود.
درمان دروغگويي در رفتار درست با كودكان نهفته است . اگر والدين با فرزندان خود دوست باشند، اگر خانواده كانون عطوفت و مهرباني باشد و همواره راستي و صداقت محور توجه قرار گيرد اگر با تخلف كودكان منطقي برخورد شود و بالاخره اگر والدين خود الگوي دروغ پردازي كودكان نباشند مشكلي در اين زمينه وجود نخواهد داشت.

 

 نظر دهید »

پاسخ مرحوم آیت الله بهجت درباره دیدار امام زمان(عج)

10 اسفند 1391 توسط طيبي

 

 
مرحوم آیت الله بهجت در جواب اینکه چرا به صاحب الزمان(عج) دسترسی نداریم، فرمود: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

معارف عمیق مهدویت ضامن سلامت و سعادت جامعه و فرد فرد انسان هاست، اعتقاد به بشارت های پیامبران گذشته و ائمه دین(ع) افراد با انگیزه و پرتوانی را در جامعه می تواند پرورش دهد، باور به حضور امامی ناظر بر اعمال، از جنبه فردی موجب پاک نگاه داشتن روح و پیراستن اعمال از زشتی هاست و از جنبه اجتماعی باعث هم دلی مؤمنان و ایستادگی در برابر ظالمان می شود، کارکرد وسیع و عمیق آموزه های مهدوی، جذابیت خاص موضوع را نشان می دهد، به همین دلیل، قشرهای مختلف جامعه پرسش های بسیاری در این موضوع دارند که لزوم پاسخگویی صحیح به آن ها از راهی مطمئن بر کسی پوشیده نیست.
پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسش ها و پاسخ ها» به برخی از شبهات این گونه پاسخ می دهد:
راه های تشخیص صدق و کذب دیدار افراد با امام زمان(عج)
رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟
رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:
الف) در عالم خواب؛
ب) در حال مکاشفه؛
ج) در حال بیداری.
که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:
1 ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونه ای که دیدار کننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی می شود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمی شناسند.
2ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهم تری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فو ق العاده اندک است؛
3ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات می کند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی می پندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا می کند که وی امام عصر(عج) بوده است.
بیشتر تشرفاتی که در کتاب ها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمی دهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا می کند که وی امام بوده است.
اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیت هایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بی تقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.
دلیل ناشناس بودن امام زمان(عج) در عصر غیبت
چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی شناسند؟
زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.

در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته اند، به محضر آن حضرت شرف یاب شوند.
البته این شرف یابی می تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می بینند ولی نمی شناسند؛ گروهی می بینند و می شناسند و حضرت هم با آنان سخن می گوید؛ برخی او را می بینند و می شناسند و اجازه می یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.
در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.
چرا نباید برای دیدن بقیة الله(عج) اصرار کرد
آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی می شود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟
دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانه روز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمی شود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسان های معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه می کردند و حتی گاهی با آنها مخالفت می کردند.
دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.
مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.
احمد بن حسن بن ابی صالح خجندی، مدتی در جست وجوی امام زمان(عج) شهرها را می گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامه ای از طریق حسین بن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو می کوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».
جواب آمد: «هر کس در خصوص من جست وجو و تجسس کند، مرا می طلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».
بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.
نظر آیت الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)
آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می زند؟
قطعا گناه کردن، مهم ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می رسد و ما آن را ناخوش می داریم و از ایشان نمی پسندیم».
آیت آلله بهجت نیز بیان فرموده اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی می رسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی می فرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر می برند، با فضیلت ترین مردم همه زمان ها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».
از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) می فرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».
بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار می آید، آن گاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.

منبع: خبرگزاری فارس

 نظر دهید »

چگونه ((نه)) بگوئیم ؟

09 اسفند 1391 توسط طيبي


براي بسياري از خانمها ” نه ” گفتن کار بسيار مشکل و دشواري است، حتي اگر وقت کافي، حوصله و تمايلي براي انجام آن کار نداشته باشند.دراينجا علل اين امر و راهکارهاي آن توضيح داده مي شود.
• ” نه ” گفتن باعث رنج کشيدن شما مي شود
شما به عنوان دختر بچه اي کوچک از همان ابتدا ياد گرفته ايد که ملاحظه اطرافيان خود را بکنيد و دوست نداريد که هيچ کس را مايوس و سرد کنيد. اما “نه” گفتن را امتحان و اين احساس رنج را تحمل کنيد.
• ” نه ” گفتن باعث آزار خود شما مي شود
شما خودتان را به عنوان دوستي با وفا، مادري خوب و همکاري صادق تصور مي کنيد. با توجه به اين نکته، خيلي زشت و زننده خواهد بود، اگر خواهشي را رد کنيد يا از انجام آن امتناع ورزيد.
• ” نه ” گفتن باعث مي شود که شما از چشم ديگران بيفتيد
در چنين حالتي شخصيت شما خدشه دار مي شود و در نهايت، مردم شما را کمتر دوست دارند و تحسين مي کنند.
• ” نه ” گفتن خطرناک است
فرد با ” نه ” گفتن براي خود دشمن مي تراشد. پيامد اين موضوع مي تواند بر روي درآمد و حقوق، جوٌ خانوادگي يا ارتباطات همسايگي شما تاثير منفي داشته باشد.
واضح است که شما خواستار روندي عادي و به دور از هياهو در زندگي هستيد و ترجيح مي دهيد که از گفتن يک ” نه ” خشک اجتناب کنيد. بنابراين، يا شما بله مي گوييد و بعد از آن از دست خود عصباني مي شويد. يا اينکه دروغي مصلحتي مي گوييد که با اين کار در کوتاه مدت، جوٌي مساعد ايجاد مي کنيد، اما در دراز مدت، خودتان را بيشتر تحت فشار احساس مي کنيد. خيلي راحت به خود بگوييد: ” نه ” گفتن مشکلي را ايجاد نمي کند!
اين کار، حس خودباوري شما را تقويت مي کند، از شما محافظت و از هدر رفتن وقت و نيروي شما جلوگيري مي کند. حتي وخامت پيامدهاي آن معمولاً کمتر از آن چيزي است که شما تصور مي کنيد. انجام اين کار به همراه آشنايي با ترفندهاي روان شناسي که با آنها شما مي توانيد اثرات منفي ” نه ” گفتن را تا حد زيادي خنثي کنيد، بسيار موثرتر خواهد بود.
در زير چند نکته روان شناسي ارائه مي شود تا بتوانيد ” نه ” بگوييد.
1. در سالن غذاخوري محل کار کسي از شما مي پرسد: مي توانم اينجا بنشينم؟ ” به طور معمول جواب شما چنين است: خواهش مي کنم بفرماييد، اما توجه داشته باشيد که شما با اين پاسخ عموماً موافقت خود را براي شروع آشنايي با اين فرد اعلام مي داريد و در چنين حالت خاصي شما مجبوريد که ديگر مطابق خواست او رفتار کنيد.
2. رئيس يک شرکتي، يکي از کارمندان خانم شرکت را براي صرف غذا دعوت مي کند. آن خانم در جواب مي گويد: ” براي اين دعوت از شما متشکرم، اما من براي خودم قانوني را در نظر گرفته ام که مسائل کاري و شخصي را به طور جدي از همديگر جدا کنم. ” او با اين پاسخ به طور صريح، دعوت رئيس شرکت را رد نمي کند، بلکه هنجار کلي و عرف جامعه را يادآوري مي کند.
3. يکي از همکاران شما که ترجيح مي دهيد، با او بيشتر کار کنيد، به شما پيشنهاد مي دهد که همديگر را ” تو ” خطاب کنيد. شما در پاسخ مي گوييد: “متشکرم، من اين پيشنهاد را خيلي مطبوع و دلپذير مي بينم، اما من وقتي خودماني صحبت مي کنم، احساس بدي پيدا مي کنم. بنابراين، فکر مي کنم که بهتر است همانند سابق همديگر را ” شما ” خطاب کنيم.” شما با اين جواب نشان مي دهيد که انگار براي خودماني شدن مشکلي داريد.
4. در نظر بگيريد که مي خواهيد به يک کنسرت بزرگ موسيقي برويد و رئيس شما از شما خواهش مي کند که آن روز را بيشتر از معمول در محل کار بمانيد و اضافه کاري کنيد. شما در جواب مي توانيد بگوييد: ” مسلم است که کار براي من ارجحيت بيشتري دارد.اما اين بار من يک قرار ملاقات مهم دارم که به سختي مي توانم آن را لغو کنم. در صورت امکان انجام کار را به زمان ديگري موکول کنيد. من مي توانم امشب مقدمات کار را فراهم کنم و فردا زودتر در محل کار حاضر شوم. ” با اين حرف، شما در هر مقام و منزلتي که هستيد، قرار خواهيد داشت و با اين کار، ارتباط خود را با رئيس خود حفظ مي کنيد. به اين ترتيب، هم احساس خوبي را به رئيس خود القاء مي کنيد و هم بزرگواري و بزرگ منشي خود را نشان مي دهيد.
5. مادر جواني از شما تقاضاي کمک مي کند که کالسکه بچه اش را از روي پل عابر پياده رد کنيد. شما مي دانيد که اگر اين کار را بکنيد، يکي ديگر از مهره هاي کمر شما جا به جا مي شود. مي توانيد بگوييد: ” خيلي متاسفم، من کمر درد شديدي دارم،اما مي توانم از آن آقاي جواني که آنجاايستاده است، بپرسم که آيا مي تواند به شما کمک کند. ” با اين پاسخ، شما به گونه اي رفتار مي کنيد که چون مشکل شديد بدني داريد، نمي توانيد کمک کنيد.

 

 نظر دهید »

نگاهی به زندگی‌ مرحوم حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محقق کاشانی

08 اسفند 1391 توسط طيبي

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین عباس محقق کاشانی، داماد آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی واز شاگردان ان مرجع فقید صبح امروز دریکی از بیمارستان های شیراز به دیدار حق شتافت .
________________________________________

خبرگزاری حوزه چکیده‌ای از زندگی‌نامه حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محقق کاشانی را از کتاب خود نوشت آن مرحوم تحت عنوان بر منبر خاطره منتشر می‌کند.
حجت‌الاسلام‌ والمسلمین عباس محقق در سال 1324 ه.ش در بیدگل کاشان دیده به جهان گشود و سپس همراه پدر به شهر مقدس قم هجرت کرد و رحل اقامت در عش آل محمد‌(ص) افکند.
پدر و ی که از عالمان دینی به شمار می‌رفت و مشتاق فراگیری آموزه‌های دینی از سوی فرزندانش بود، فرزندش عباس را در سن 4 سالگی به تعلیم و حفظ قرآن رهنمون می‌شود، عباس پس از یکسال حضور در محفل قرآن تمامی آن را می‌آموزد و سه جز قرآن را نیز حفظ می‌کند.
وی در سن 5 سالگی به مدرسه خدیوی قم رفت و در پایه اول دبستان ثبت‌نام نمود و با همان لباس طلبگی ساده خود در درس حاضر می‌شد، استعداد و علاقه او به تحصیل تعجب و تحسین معلمین را برانگیخت و با توجه به تبحر در بیان مباحث دینی به زبان کودکانه، دانش‌آموزان تصمیم گرفتند جلسات سیار دینی در منازل تشکیل دهند و از مرحوم محقق کاشانی نیز که خود همسن آنان بود دعوت نمودند تا در آن جلسات به بیان معارف دینی بپردازد.
آن مرحوم پس از حضور در حوزه علمیه و طی مدارج علمی به طور رسمی، تبلیغ دین را آغاز نمود و به خاطر احساس تکلیف، علاوه بر قم به سفرهای تبلیغی در سایر شهرها پرداخت.
مرحوم محقق در سن 18 سالگی برای بهره‌مندی علمی، معنوی و اخلاقی از محضر بزرگان نجف، رحل اقامت در جوار بارگاه نورانی امیرالمومنین‌(ع) ‌افکند و به تحصیل در آن دیار پرداخت.
او پس از سال‌ها تحصیل در نجف برای تجدید دیدار با خانواده به قم باز می‌گردد و در همین مسافرت، پدر مسئله ازدواج او را مطرح می‌کند و پس از طی مراحل مختلف با دختر آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی ازدواج می‌کند.
وی در قم از محضر بزرگان بسیاری از جمله آیات عظام مرحوم گلپایگانی و وحید‌خراسانی بهره برده است.
بعد از ارتحال آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی اجازه امور حسبیه و تصدی اموری که منوط به اذن مجتهد جامع‌الشرایط است از سوی دفاتر آیات عظام سیستانی و سید محمد روحانی به وی مرحمت شد.
حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محقق کاشانی در سال‌های پایانی عمر خود که به نارسایی کبد دچار شده بود و دوران نقاهت را می‌گذارند اقدام به گردآوری خاطرات خود بویژه خاطراتی از آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی نمود که ما حصل آن در کتابی تحت عنوان «بر منبر خاطره» جمع‌آوری شده است.
وی در خاطره‌ای خواندنی از آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی آورده است:

*صوت قرآن و جیک جیک گنجشک‌ها

آیت‌الله گلپایگانی در فصل تابستان برای تغییر آب و هوا به روستای ویریج در اطراف قم رفته بودند برای دیدارشان به آنجا رفتم و چند روزی ماندم یک روز صبح بعد از نماز در باغ قدم می‌زدم که دیدم آقای گلپایگانی در وسط باغ زیر درختان، روی تختی دو زانو نشسته و با صدای بلند قرآن تلاوت می‌کند، اما گنجشک‌های زیادی روی عمامه و شانه‌ها و زانوهای آقا نشسته‌اند گاهی پرواز می‌کنند و می‌روند، اما باز می‌گردند ولی آقا همچنان نشسته و قرآن می‌خواند و هیچ حرکتی از خود نشان نمی‌دهد! تعجب کردم.
آن روز جریان را خدمت‌شان عرض کردم، که فرمودند: بله هر روز چنین است. حتی موقع قرآن خواندن با من همصدا می‌شوند و جیک جیک می‌کنند وقتی نفس می‌کشم و صدایی نیست آنها هم ساکت می‌شوند!

*بهترین اذکار
آن مرحوم در کتاب خاطره خود از آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی آورده است: از خصوصیات مرحوم آیت‌الله گلپایگانی این بود که دائم‌الذکر بود در اوقات فراغت حتی در راه رفتن و قبل از خواب تسبیح به دست مبارکشان بود با صدای آهسته مشغول ذکر بود ولی مفهوم نبودکه میل داشتم بدانم آقا به چه ذکری مشغول هستند هر چه دقت می‌کردم متوجه نمی‌شدم.یک روز از ایشان سوال کردم آقا! ممکن است بفرمایید چه ذکری را انتخاب فرموده‌اید و به آن ممارست دارید؟فرمودند: ذکری را بلندتر و نافع‌تر از صلوات نیافتم من همیشه صلوات بر محمد و آل‌محمد می‌فرستم حتی دکتر به من سفارش کرده روزی یک ساعت راه بروید و روزی هزار قدم پیاده‌روی داشته باشید، من روز اول این مقدار را با ذکر صلوات تنظیم کردم و حساب نمودم این مسافت با چند صلوات انجام می‌شود،‌من هم در پیاده‌روی همان تعداد صلوات می‌فرستم و به آن اکتفا می‌کنم.

 

 نظر دهید »

چگونگی اطلاع مردم از ظهور

07 اسفند 1391 توسط طيبي

چگونگی اطلاع مردم از ظهور

از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) علامت ها و نشانه هایى براى ظهور آن حضرت ذكر شده است كه مردم با دیدن آن علائم و نشانه ها، از ظهور امام مهدى (عج) با خبر مى شوند. این علائم، از یك حیث، دو گونه اند:
1- علائم خاص; این علامت ها، خاص و مختص وجود پر بركت حضرت صاحب الامر(علیه السلام)است و حضرت بدان وسیله مى داند كه خداوند او را اذن و اجازه ى ظهور داده است.
در روایتى طولانى، ابى بن كعب از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) درباره ى علامت هاى ظهور امام مهدى(علیه السلام)سؤال مى كند. آن حضرت مى فرماید:
او (امام مهدى) (عج) پرچمى دارد كه چون وقت ظهورش فرا رسد، خود به خود باز مى شود و خداى تعالى آن را به سخن مى آورد و عرض مى كند: «یا ولى الله فاقتل اعدالله; اى ولىّ خدا! دشمنان خدا را بكش!». و این دو علامت است (اوّلى باز شدن پرچم، دومى، صدایى است كه از پرچم بر مى آید.
و نیز او شمشیرى دارد كه در غلاف است و چون هنگام ظهور حضرتش فرا رسد از غلاف بیرون مى آید و خداوند آن را به سخن مى آورد و صدا مى زند: «اخرج یا ولىّ الله! فلایحل لك أنْ تقعَد فی أعداء الله; اى ولىّ خدا! قیام كن كه دیگر جاى درنگ نیست و نشستن براى تو روا نیست كه از دشمنان خدا دست بردارى». پس حضرت خروج مى كند و قیام مى كند و دشمنان خدا را هر كجا كه بیابد به قتل مى رساند…».(1)
خروج سفیانى، متّصل به ظهور امام زمان (عج) است و او با آن حضرت جنگ خواهد كرد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «… زمانى كه سفیانى مالك مناطق پنج گانه ى شام: (دمشق، حمص، فلسطین، اردن، قنسرین) شد، در آن زمان، متوقع فرج باشید…

2- علائم عامه; علائم عامه، علامت هایى هستند كه جنبه ى عمومى دارد و براى مردم ظاهر خواهد شد و هر كس از عوام و خواص، در طول زندگى خود، برخى از آن ها را خواهد دید. این علامت ها بسیار است. در این جا به برخى از مهم ترین آن ها اشاره مى شود:
1- خروج سفیانى.
2- گرفتن خورشید در نیمه ى ماه مبارك رمضان.
3- گرفتن قرص ماه در آخر ماه مبارك برخلاف عادت.
4- فرو رفتن زمین «بیداد» كه سرزمینى است میان مكه و مدینه.

5- فرو رفتن زمین یا جمعیتى در مشرق.
6- توقّف خورشید از آغاز ظهر تا وسطِ وقت عصر.
7- طلوع خورشید از مغرب.
8- كشته شدن نفس زكیه كه سیّدى است هاشمى در پشت كوفه ـ یعنى: نجف ـ با هفتاد نفر از صالحان.
9- خراب شدن دیوار مسجد كوفه.
10- نمایان شدن پرچم هاى سیاه از طرف خراسان.
11- خروج یمانى از طرف یمن.
12- فرود آمدن ترك ها در جزیره (شمال عراق كنونى).
13- ورود رومیان در رمله.
14- پیدا شدن سرخى شدید در آسمان كه در اطراف آن پراكنده شود.
15- پیدایش آتش در طول مشرق كه تا سه روز یا هفت روز در هوا بماند.
16- عربان استقلال پیدا كنند و كشورگشایى كنند و از زیر بار و نفوذ دیگران بیرون روند.
17- اهل مصر، فرمانرواى خود را بكشند.
18- شام خراب شود و سه پرچم در آن جا پدیدار گردد.
19- رودخانه ى فرات طغیان كند یا شكافته شود، به حدّى كه آب در كوچه هاى كوفه داخل شود.
20- پلى در بغداد در كنار محله (كرخ) ساخته شود.
علامت خروج دجال، این است كه نماز را سبك شمارند و امانت را ضایع كنند و دروغ را حلال بدانند و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمان ها را بلند سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به كار گیرند و با زنان مشورت كنند و قطع رحم كنند و از هواهاى نفسانى تبعیت كنند و خون ریزى را سبك شمارند و حلم، ضعف شمرده شود و ظلم فخر باشد و حاكمان، فاجر و وزیران، ظالم باشند و عارفان ضعیف و قاریان، فاسق باشند


21- ترسى عمومى و مرگى سریع و همگانى، همه ى اهل عراق و مردم بغداد را فرا گیرد كه قرار و آرام یا راه فرار نداشته باشند. 22- صدایى از آسمان بلند شود كه همه ى مردم روى زمین آن را به زبان خود بشنوند.(2)
علامت ها و نشانه هاى دیگرى نیز هست كه در كتاب هاى مبسوط، مانند بحارالأنوار، (جلد پنجاه و دوم) ذكر شده است و ما، در این قسمت، به برخى از این احادیث كه شامل چندین علامت است، اشاره مى كنیم.
1- امام صادق(علیه السلام) فرمود: «پنج اتّفاق قبل از ظهور قائم(علیه السلام) اتفاق مى افتد: قیام یمانى; خروج سفیانى; منادى كه از آسمان ندا مى كند; فرو رفتن زمین در بیدا; كشته شدن نَفْسِ زكیه.».(3)
2- از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: «… در آخرالزمان، نشانه هایى هست. از آن جمله است: دابّه الأرض; دجال; نزول حضرت عیسى; طلوع خورشید از مغرب.»(4)

3- در حدیثى طولانى، صعصعه بن صوحان از امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در مورد خروج دجّال كه از علائم ظهور امام مهدى(عج) است، مى پرسد. آن حضرت مى فرماید: «… علامت خروج دجال، این است كه نماز را سبك شمارند و امانت را ضایع كنند و دروغ را حلال بدانند و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمان ها را بلند سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به كار گیرند و با زنان مشورت كنند و قطع رحم كنند و از هواهاى نفسانى تبعیت كنند و خون ریزى را سبك شمارند و حلم، ضعف شمرده شود و ظلم فخر باشد و حاكمان، فاجر و وزیران، ظالم باشند و عارفان ضعیف و قاریان، فاسق باشند و شهادت دروغ آشكار شود و فسق و فجور و بهتان و گناه و طغیان علنى شود و قرآن ها، تزیین شود و مساجد آراسته گردد و مناره مرتفع شود …. زنان با شوهران خود به خاطر حرص دنیوى، در تجارت شریك شوند و…»(5)
بنابراین، علامت ها و نشانه هاى فراوانى براى ظهور امام زمان(علیه السلام) وجود دارد كه مردم با دیدن آنها به ظهور امام زمان(عج) پى خواهند برد، لكن باید توجّه داشت كه برخى از این علائم، نشانه ى نزدیكى ظهور است و برخى دیگر، نشانه ى وقوع ظهور. به عنوان مثال علامت هایى كه حضرت على(علیه السلام) در این حدیث بیان داشتند، نشانه هاى نزدیك شدن ظهور است، امّا خروج سفیانى، متّصل به ظهور امام زمان(عج) است و او با آن حضرت جنگ خواهد كرد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «… زمانى كه سفیانى مالك مناطق پنج گانه ى شام: (دمشق، حمص، فلسطین، اردن، قنسرین) شد، در آن زمان، متوقع فرج باشید… .»(6)

پی نوشت ها:
[1]. بحارالأنوار، ج 52، ص 310 و 311.
[2]. زمینه سازان انقلاب جهانى مهدى(علیه السلام)، ص 22 تا 27; ارشاد، شیخ مفید، ص 356 ـ 358، چاپ بیروت.
[3]. بحارالأنوار، ج 52، ص 203.
[4]. همان، ج 52، ص 181.
[5]. بحارالأنوار، ج 52، ص 193.
[6]. بحارالأنوار، ج 52، ص206.

 1 نظر

جنگ نرم یعنی این (حتماً مطالعه کنید ، خیلی مهم است)

06 اسفند 1391 توسط طيبي

جنگ نرم یعنی این

ببینید چطوری با ناخود آگاه ما بازی میکنند!!!؟

خراب کردن مسجد توسط پرندگان خشمگین

 

 به نام علی در لوگوی این بازی توجه کنید!!!!؟

 


بازی کالاف دیوتی حدیثی از امام صادق(ع) که در قاب عکس کار شده است

به محل نصب تابلو دقت کنید!!!!!!؟

 

 

استفاده از درب کعبه در چند نقطه ی این بازی

 

 استفاده از کلمه الله در کف زمین این بازی

به سم کارکتر ها توجه کنید

 

نام فاطمه زهرا که با زیرکی در این بازی کار شده
اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .

 

 

 این بار در بازی اویل قرآنی که در اتاق یکی از روسای گروه تروریستس وجود دارد

به کلمه ی الله زیر پای شخصیت ها توجه کنید

شباهت کفپوش با کفپوش مسجدالنبی

شباهت طراحی بنا با مسجدالنبی

 

 

 موجوداتی که پس از حل معما الله اکبر می گویند

 

وباز هم کلمه ی الله در این بازی به وفور یافت میشود

 

 

استفاده از درب مسجدالنبی در بازی!!!!؟

 


 

و در آخر فکر میکنم حرفی برای گفتن نباشه وخودتون قضاوت کنید؟؟؟؟؟

 

 فاطمه انجم روز

 

 

 

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

حدیث موضوعی
اوقات شرعی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس