سبع المثاني

سبع المثاني

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نقش ‏آفرینی حضرت عباس(ع) در حماسه عاشورا

21 آبان 1392 توسط طيبي

آب‏رسانی
روز هفتم محرم، سه روز پیش از شهادت امام، عبیداللّه به عمر سعد نگاشت: «…به هوش باش! وقتی نامه‏ام به دستت رسید، به حسین(علیه‏السلام) سخت بگیر و اجازه نده از آب فرات حتی قطره‏ای بنوشد و با آنان همان کاری را بکن که آنان با بنده پرهیزگار خدا عثمان بن عفان کردند. والسلام.»1
امام، حضرت عباس(علیه‏السلام) را فرا خواند و سی سوار را به اضافه بیست پیاده با او همراه کرد تا بیست مشکی را که همراه داشتند، پر از آب نمایند و به اردوگاه امام بیاورند. پانصد سواره‏نظام دشمن در کرانه فرات استقرار یافته و مانع برداشتن آب شدند. حضرت عباس(علیه‏السلام) به مبارزه با نگاهبانان فرات پرداخت و افراد پیاده، مشک‏ها را پر کردند. وقتی همه مشک‏ها پر شد، حضرت عباس(علیه‏السلام) دستور بازگشت به اردوگاه را داد و محاصره دشمن را شکسته و توانست آب را به اردوگاه برساند.2
از آن پس حضرت عباس(علیه‏السلام) به «سقّا» مشهور شد.3 یکی از شعارهای بنی‏امیه در مقابله اهل‏بیت(علیهم‏السلام)خونخواهی عثمان بوده است. اما ادعای عبیداللّه در این نامه افترایی بیش نیست؛ زیرا امام علی(علیه‏السلام) و فرزندان او آب را بر عثمان نبستند و این قاتلین عثمان بودند که برای بیرون کشیدن او از خانه‏اش آب را به خانه او بستند و در واقع این امیرمؤمنان(علیه‏السلام)بود که در اعتراض به این حرکت، به امام حسین(علیه‏السلام) دستور داد تا به او و خانواده‏اش آب برساند.4

نمایندگی و سخنگویی از جانب امام
شب عاشورا یا تاسوعا عمر سعد در برابر لشکر خود ایستاد و فریاد کشید: «ای لشکریان خدا! سوار مرکب‏هایتان شوید و مژده بهشت گیرید». امام حسین(علیه‏السلام)جلوی خیمه‏ها بر شمشیر خود تکیه کرده بود. حضرت عباس(علیه‏السلام) با شنیدن سر و صدای لشکر دشمن، نزد امام آمد و عرض کرد: «لشکر حمله کرده است». امام حسین(علیه‏السلام)برخاست و به او فرمود:
«عباس! جانم به فدایت. سوار شو و نزد آنان برو و اگر توانستی، [حمله] آنان را تا فردا به تأخیر بینداز و امشب آنان را از ما بازدار تا شبی را برای پروردگارمان به نماز بایستیم و او را بخوانیم و از او طلب آمرزش نماییم که او می‏داند من به نماز عشق می‏ورزم و خواندن قرآن و دعای بسیار و طلب بخشایش را دوست می‏دارم». حضرت عباس(علیه‏السلام) به سوی لشکرگاه دشمن رفت و موفق شد جنگ را به تأخیر بیندازد.5

ردّ امان‏نامه دشمن


آوازه دلاورمردی‏های حضرت عباس(علیه‏السلام) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامی جسورانه، وی را از صف لشکریان امام جدا سازد. در این جریان، «شَمِر بن شُرَحْبیل (ذی الجوشن)» فردی به نام «عبداللّه بن ابی محل» را که حضرت امّ‏البنین(علیهاالسلام) عمه او می‏شد، به نزد عبیداللّه بن زیاد فرستاد تا برای حضرت عباس(علیه‏السلام)و برادران او امانی دریافت دارد. سپس آن را به غلام خود «کَرْمان» یا «عرفان» داد تا به نزد لشکر عمر سعد ببرید.6
شمر امان نامه را گرفت و به عمر سعد نشان داد. عمر سعد که می‏دانست این تلاش‏ها بی‏نتیجه است، شمر را توبیخ کرد؛ زیرا امان دادن به برخی نشان از جنگ با بقیه است. شمر که می‏انگاشت او از جنگ طفره می‏رود، گفت:
«اکنون بگو چه می‏کنی؟ آیا فرمان امیر را انجام می‏دهی و با دشمن می‏جنگی و یا به کناری می‏روی و لشکر را به من وامی‏گذاری؟» عمر سعد تسلیم شد و گفت: «نه! چنین نخواهم کرد و سرداری سپاه را به تو نخواهم داد. تو امیر پیاده‏ها باش!» شمر امان نامه را ستاند و به سوی اردوگاه امام به راه افتاد. وقتی رسید، فریاد برآورد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا»؛خواهرزادگان ما کجایند؟
حضرت عباس(علیه‏السلام) و برادرانش سکوت کردند. امام به آن‏ها فرمود: «پاسخش را بدهید، اگر چه فاسق است».7 حضرت عباس(علیه‏السلام)به همراه برادرانش به سوی او رفتند و به او گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند! آیا به ما امان می‏دهی، در حالی که پسر رسول‏خدا(صلی‏الله‏علیه‏وآله)امان ندارد؟!» شمر با دیدن قاطعیت حضرت عباس(علیه‏السلام)و برادرانش خشمگین و سرافکنده به سوی لشکر خود بازگشت.8

رفع یک شبهه

از گفتگویی که بین شمر و فرزندان امّ‏البنین(علیهاالسلام) صورت گرفت، شبهه‏ای در اذهان به وجود می‏آید که مراد شمر از جمله «أین بنو أختنا» چه بوده است؟ برخی گفته‏اند: بین عرب رسم بوده، دختران قبیله خود را خواهر صدا می‏زده‏اند. باتوجه به زندگی عشیره‏ای اعراب در آن دوران و انسجام ناگسستنی پیوندهای خونی در چنین جوامعی، بعید به نظر نمی‏رسد، چنین رسمی بین آنان حاکم بوده باشد. اما تا چه اندازه این انگاره درست و قابل اثبات باشد، معلوم نیست. در هر حال، روشن کردن نسبت خانوادگی امّ‏البنین(علیهاالسلام) با شمر تا اندازه‏ای می‏تواند مطلب را شفاف‏تر سازد.
گفتنی است: امّ‏البنین(علیهاالسلام) و شمر هر دو از قبیله «بنی‏کلاب» می‏باشند. نسب خانوادگی آنان این گونه است:
بنابراین امّ‏البنین(علیهاالسلام)از عموزادگان شمر می‏باشد. دلیل واضح‏تر این خطاب از سوی شمر، جنبه روانی و کارکرد روان‏شناختی آن است. بدین معنا که شمر با توجه به این که روحیات حضرت عباس(علیه‏السلام) را می‏شناخته، احتمال می‏داده که او امان‏نامه را نپذیرد. شمر با اتخاذ این لحن، می‏خواست که حضرت را متوجه پیوند خانوادگی‏اش با خود نماید و شرایط روحی عباس(علیه‏السلام) را برای پذیرش امان‏نامه بیشتر آماده سازد. گذشته از آن، شمر این سخن را در حضور دیگران و با صدای بلند اظهار می‏کند تا عرصه را بر حضرت بیشتر تنگ نموده و او را وادار به مصالحه نماید.

پاسداری از خیمه ‏ها
شب عاشورا حضرت عباس(علیه‏السلام)پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی از پستی و دون‏مایگی آنان بعید نبود که پیمان‏شکنی کنند. آن شب، هنگامی که حضرت عباس(علیه‏السلام) از گفتگو با شمر در مورد پذیرش یا ردّ امان‏نامه بازگشت، زهیر نزد او رفت. زهیر دیر زمانی بود که با خاندان امام علی(علیه‏السلام) آشنایی داشت. او پرچمی را که در دست «عبداللّه بن جعفر بن عقیل» بود، گرفت. عبداللّه پرسید: «ای برادر! آیا در من ضعف و سستی‏ای دیده‏ای که پرچم را از من می‏گیری؟» زهیر پاسخ داد: «خیر، با آن کاری دارم». سپس نزد عباس(علیه‏السلام) آمد. حضرت بر مرکب خویش سوار و با نیزه‏ای در دست و شمشیری به کمر مشغول نگاهبانی بود.10 زهیر نزد او آمد و گفت: «آمده‏ام تا با تو سخنی بگویم». حضرت که بیم حمله دشمن را داشت، فرمود: «مجال سخن نیست، ولی نمی‏توانم از شنیدن گفتار تو بگذرم. بگو، من سواره می‏شنوم». زهیر جریان خواستگاری علی(علیه‏السلام) از امّ‏البنین(علیهاالسلام) را بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس(علیه‏السلام)! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس(علیه‏السلام) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و از عصبانیت آن قدر پایش را در رکاب اسب فشرد که تسمه آن پاره شد و فرمود: «زهیر! تو می‏خواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمی‏دارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونه‏ای نشانت می‏دهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی».11

پرچمداری‏سپاه


صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود. امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر را در «مَیمنة» و حبیب را در «مَیسره» گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه، به دست برادر خود حضرت عباس(علیه‏السلام) داد.12

شکستن حلقه محاصره دشمن
در نخستین ساعت‏های جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین(علیه‏السلام) به نام‏های «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد؛ غلام عمر بن خالد» حمله‏ای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.
دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونه‏ای که کاملاً ارتباط آن‏ها با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس(علیه‏السلام)با دیدن به خطر افتادن آن‏ها، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد، به طوری که وقتی آن‏ها از چنگ دشمن بیرون آمدند، تمام پیکرشان زخمی و خون آلود بود.13

کندن چاه برای تهیه آب
در میانه روز، آن گاه که تشنگی بر کودکان، زنان و حتی سپاهیان امام فشار شدیدی آورده بود، امام به حضرت عباس(علیه‏السلام)دستور داد اقدام به حفر چاه نماید؛ چرا که سرزمین کربلا بر کرانه رودی پر آب قرار داشت و احتمال آن می‏رفت که با کندن چاه به آب دست یابند. حضرت عباس(علیه‏السلام) مشغول کندن چاه شد. پس از مدتی کندن زمین، از رسیدن به آب از آن چاه ناامید گردید، از چاه بیرون آمد و در قسمت دیگری از زمین دوباره شروع به حفر چاه نمود، ولی از چاه دوم نیز آبی نجوشید.14

پیش فرستادن برادران برای نبرد


وقتی حضرت عباس(علیه‏السلام) بدن‏های شهیدان بنی‏هاشم و دیگر شهدا را بر گستره کربلا دید، برادران مادری خود، عبداللّه، جعفر و عثمان را فراخواند و به آن‏ها فرمود: «ای فرزندان مادرم! پیش بتازید تا جانفشانی شما را در راه خدا و رسول خدا(صلی‏الله‏علیه‏وآله) شاهد باشم». آنان که خون علی(علیه‏السلام) در رگ‏هایشان جاری بود، پیش تاخته و پس از مدتی نبرد با دشمن، پیش چشم حضرت عباس(علیه‏السلام) به شهادت رسیدند.15

شهادت فرزندان حضرت عباس(علیه‏السلام)


هنگامی که حضرت عباس(علیه‏السلام)به شهادت رسید، امام حسین(علیه‏السلام)خود را به او رسانید و وقتی که حالت او را مشاهده نمود، فریاد بی‏یاوری برآورد. «محمد» و «قاسم» فرزندان عباس(علیه‏السلام)صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفته و در پاسخ امام فریاد زدند: «در خدمت توایم ای سرور ما!»
امام فرمود: «بِشَهَادَةِ اَبِیکُمَا الکِفَایَة»؛ شهادت پدرتان بس است. اما آنان امتناع ورزیده و از امام اجازه گرفته، به میدان نبرد شتافتند و پس از پیکار با دشمن ابتدا محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید.16 علامه «سید محسن امین»، نیز «عبداللّه بن عباس(علیه‏السلام)» را در شمار شهیدان کربلا ذکر می‏نماید،17 اما بنا به گزارش برخی دیگر از تاریخ‏نگاران، تنها «محمد» در کربلا به شهادت رسیده است.18

پیکار شجاعانه


حضرت با سه تن از جنگجویان دشمن روبه رو می‏شود، نخستین آنان، «مارد بن صُدَیف» بود. او دو زره نفوذناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاده و نیزه‏ای بلند در دست گرفته بود. وقتی به میدان آمد، نیزه‏اش را به حمایل سینه حضرت فرو کرد. عباس(علیه‏السلام) سر نیزه او را گرفت و پیچاند و نیزه‏اش را از دستش بیرون آورد و او را با نیزه خودش هلاک کرد.19
نفر دوم، «صَفوان بن ابطح» بود که در پرتاب سنگ و نیزه مهارت فراوان داشت. او پس از چند لحظه رویارویی، مجروح شد، ولی بخشش حضرت، زندگی دوباره به او بخشید.
سومین رزم‏آور «عبداللّه بن عقبة غَنَوی» بود. حضرت، پدر او را می‏شناخت و برای این که کشته نشود، مهرورزانه به او گفت: «تو نمی‏دانستی که در این جنگ با من روبه‏رو می‏شوی. به سبب احسانی که پدرم به پدرت کرده‏است، از جنگ با من دست بردار و برگرد». خیرخواهی حضرت در او اثر نکرد و به جنگ پرداخت. ساعتی نگذشته بود که شکست خورد و مفتضحانه از میدان نبرد گریخت.20

پي نوشت :


1ـ نهایة الارب، ج20، ص427؛ بغیة‏الطلب، ج6، ص262.
2ـ تاریخ‏الطبری، ج5، ص412؛ نفس‏المهموم، ص214؛ الکامل‏فی‏التاریخ، ج3، ص283؛ تذکرة الخواص، ص248؛ اعیان‏الشیعه، ج7، ص43؛ مقاتل‏الطالبیین، ص78.
3ـ تسلیة‏المجالس، ج2، ص264؛ الثقات، ج1، ص559؛ السیرة النبویة، ج1، ص559؛ بحارالانوار، ج44، ص378 ؛ مُثیر الاحزان، ص51.
4ـ مروج‏الذهب، ج2، ص701.
5ـ الإرشاد، ج2، ص92؛ مناقب آل‏ابی‏طالب، ج4، ص98؛ بحارالأنوار، ج44، ص391؛ تاریخ الطبری، ج5، ص416؛ اعیان الشیعة، ج7، ص430؛ تجارب الامم، ج2، ص68.
6ـ تاریخ‏الطبری، ج5، ص415؛ الفتوح، ج5، ص166؛ الکامل‏فی‏التاریخ، ج3، ص284.
7ـ مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، ج1، ص246؛ عمدة الطالب، ص394؛ اللهوف، ص88.
8ـ الإرشاد، ج2، ص91؛ بحارالأنوار، ج44، ص390، اعلام‏الوری، ص233؛ مقتل‏الحسین(ع) للخوارزمی، ج1، ص246؛ الکامل‏فی‏التاریخ، ج3، ص284؛ المنتظم، ج5،پص337.
9ـ جمهرة النسب، ج2، ص321.
10ـ وسیلة الدارین، ص270 ؛ مقتل‏الحسین(ع) بحرالعلوم، ص314؛ معالی‏السبطین، ج1، ص443.
11ـ مقتل‏الحسین(ع) بحرالعلوم، ص314؛ کبریت الأحمر، ص386؛ بطل‏العلقمی، ج1، ص97.
12ـ شرح الاخبار، ج3، ص182؛ بحارالأنوار، ج45، ص4؛ تذکرة‏الخواص، ص251 ؛ الأخبارالطوّال، ص256.
13ـ تاریخ‏الطبری، ج5، ص446؛ الکامل‏فی‏التاریخ، ج3، ص293؛ اعیان‏الشیعة، ج7، ص430؛ معالی‏السبطین، ج1، ص443؛ العیون‏العبری، ص126.
14ـ ینابیع‏المودة، ج2، ص340؛ المنتخب، ج2، ص441؛ مقتل‏ابی‏مخنف، ص57؛ بطل‏العلقمی، ج2، ص357.
15ـ الامالی‏الخمیسیة، ج1، ص175؛ بحارالأنوار، ج45، ص38؛ مقاتل‏الطالبیین، ص54؛ اعلام الوری، ص243؛ الإرشاد، ج2، ص113.
16ـ بطل‏العلقمی، ج3، ص433.
17ـ اعیان‏الشیعة، ج1، ص610.
18ـ بحارالانوار، ج45، ص62؛ مناقب آل‏ابی‏طالب، ج4، ص12؛ العوالم، ج17، ص343.
19ـ کبریت الأحمر، ص387.
20ـ همان.


 نظر دهید »

آب‏رسانى، تجربه پيشين حضرت عباس علیه السلام

19 آبان 1392 توسط طيبي

پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفرى معاويه به صفين، وى به منظور شكست دادن اميرالمؤمنين عليه‏السلام عده زيادى را مأمور نگهبانى از آب راه فرات نمود و «ابوالاعور اسلمى» را بدان گمارد. سپاهيان خسته و تشنه اميرالمؤمنين عليه‏السلام وقتى به صفين مى‏رسند، آب را به روى خود بسته مى‏بينند. تشنگى بيش از حد سپاه، اميرالمؤمنين عليه‏السلام را بر آن مى‏دارد تا عده‏اى را به فرماندهى «صعصعة بن صوحان» و «شبث بن ربعى» براى آوردن آب اعزام نمايد. آنان به همراه تعدادى از سپاهيان، به فرات حمله مى‏كنند و آب مى‏آورند.(8) در اين يورش امام حسين عليه‏السلام و اباالفضل العباس عليه‏السلام نيز شركت داشتند و مالك اشتر اين گروه را هدايت مى‏نمود.(9)
به نوشته برخى تاريخ‏نويسان معاصر، هنگامى كه امام حسين عليه‏السلام در روز عاشورا از اجازه دادن به عباس عليه‏السلام براى نبرد امتناع مى‏ورزد، او براى تحريص امام حسين عليه‏السلام خطاب به امام عرض مى‏كند: «آيا به ياد مى‏آورى آن‏گاه كه در صفين آب را به روى ما بسته بودند، به همراه تو براى آزاد كردن آب تلاش بسيار كردم و سرانجام موفق شديم به آب دست يابيم و در حالى كه گرد و غبار صورتم را پوشانيده بود، نزد پدر بازگشتم…»(10)
اهتمام اميرالمؤمنين عليه‏السلام در تقويت روحيه جنگاورى عباس عليه‏السلام
در جريان آزادسازى فرات توسط لشكريان اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، مردى تنومند و قوى هيكل به نام «كُرَيْب بن ابرهة» از قبيله «ذى يزن» از صفوف لشكريان معاويه براى هماورد طلبى جدا شد. در مورد قدرت بدنى بالاى او نگاشته‏اند كه وى يك سكه نقره را بين دو انگشت شست و سبابه خود چنان مى‏ماليد كه نوشته‏هاى روى سكه ناپديد مى‏شد.(11) او خود را براى مبارزه با اميرالمؤمنين عليه‏السلام آماده مى‏سازد. معاويه براى تحريك روحيه جنگى او مى‏گويد: على عليه‏السلام با تمام نيرو مى‏جنگد [و جنگجويى سترگ است [و هر كس را ياراى مبارزه با او نيست. [آيا توان رويارويى با او را دارى؟]. كريب پاسخ مى‏دهد: من [باكى ندارم و] با او مبارزه مى‏كنم.
نزديك آمد و اميرالمؤمنين عليه‏السلام را براى مبارزه صدا زد. يكى از پيش‏مرگان مولا على عليه‏السلام به نام «مرتفع بن وضاح زبيدى» پيش آمد. كريب پرسيد: كيستى؟ گفت: هماوردى براى تو! كريب پس از لحظاتى جنگ او را به شهادت رساند و دوباره فرياد زد: يا شجاع‏ترين شما با من مبارزه كند، يا على عليه‏السلام بيايد. «شرحبيل بن بكر» و پس از او «حرث بن جلاّح» به نبرد با او پرداختند، اما هر دو به شهادت رسيدند. اميرالمؤمنين عليه‏السلام كه اين شكستهاى پى‏درپى را سبب از دست رفتن روحيه جنگ در افراد خود و سرخوردگى ياران خود مى‏ديد، دست به اقدامى عجيب زد. او فرزند رشيد خود عباس عليه‏السلام را كه در آن زمان على‏رغم سن كم جنگجويى كامل و تمام عيار به نظر مى‏رسيد،(12) فراخواند و به او دستور داد كه اسب، زره و تجهيزات نظامى خود را با او عوض كند و در جاى اميرالمؤمنين عليه‏السلام در قلب لشكر بماند و خود لباس جنگ عباس عليه‏السلام را پوشيد و بر اسب او سوار شد و در مبارزه‏اى كوتاه اما پر تب و تاب، كريب را به هلاكت رساند… و به سوى لشكر بازگشت و سپس محمد بن حنفيه را بالاى نعش كريب فرستاد تا با خونخواهان كريب مبارزه كند.(13)
اميرالمؤمنين عليه‏السلام از اين حركت چند هدف را دنبال مى‏كرد. هدف بلندى كه در درجه اول پيش چشم او قرار داشت، روحيه بخشيدن به عباس عليه‏السلام بود كه جنگاورى نو رسيده بود. در درجه دوم او مى‏خواست لباس و زره و نقاب عباس عليه‏السلام در جنگها شناخته شده باشد و در دل دشمن ترسى از صاحب آن تجهيزات بيندازد و برگ برنده را به دست عباس عليه‏السلام در ديگر جنگها بدهد تا هرگاه فردى با اين شمايل را ديدند، پيكار على عليه‏السلام در خاطرشان زنده شود. و در گام واپسين، امام با اين كار مى‏خواست كريب نهراسد و از مبارزه با على عليه‏السلام شانه خالى نكند(14) و همچنان سرمست از باده غرور و افتخارِ به كشتن سه تن از سرداران اسلام، در ميدان باقى بماند و به دست امام كشته شود تا هم او و هم همرزمان زرپرست و زورمدارش، طعم شمشير اسلام را بچشند.
اما نكته ديگرى كه فهميده مى‏شود اين است كه با توجه به قوت داستان از جهت نقل تاريخى، تناسب اندام عباس عليه‏السلام چندان تفاوتى با پدر نداشته كه امام مى‏توانسته بالاپوش و كلاهخود فرزند جوان يا نوجوان خود را بر تن نمايد. از همين جا مى‏توان به برخى از پندارهاى باطل كه در برخى اذهان وجود دارد، پاسخ گفت كه واقعا حضرت عباس عليه‏السلام از نظر جسمانى با ساير افراد تفاوت داشته است و على رغم اينكه برخى تنومند بودن عباس عليه‏السلام و يا حتى رسيدن زانوان او تا نزديك گوشهاى مركب را انكار كرده و جزو تحريفات واقعه عاشورا مى‏پندارند، حقيقتى تاريخى به شمار مى‏رود. اگر تاريخ گواه بر وجود افراد درشت اندامى چون كريب با شرحى كه در توانايى او گفته شد، در لشكر معاويه بوده باشد، به هيچ وجه بعيد نيست كه در سپاه اسلام نيز افرادى نظير عباس عليه‏السلام وجود داشته باشند؛ چرا كه او فرزند كسى است كه درب قلعه خيبر را از جا كند و بسيارى از قهرمانان عرب را در نوجوانى به هلاكت رساند؛ آن سان كه خود مى‏فرمايد: «من در نوجوانى بزرگان عرب را به خاك افكندم و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مُضَر» را در هم شكستم… .»(15)

 نظر دهید »

گوهر خون‏

09 آبان 1392 توسط طيبي

قصه‏اى دارم ز درد و داغ عشق‏ قصه‏اى از لاله‏هاى باغ عشق‏
قصه‏اى از التهاب آفتاب‏ قصه‏اى از تشنگى، از قحط آب‏
قصه‏اى كو آتشى افروخته‏ برگ برگ دفترم را سوخته‏
قصه‏اى از روز عاشوراى خون‏ وز شقايق‏هاى صحراى جنون‏
قصه‏اى از نور چشم عالمين‏ قافله سالار دين يعنى حسين‏
تك‏سوار انقلاب كربلا رفت در ميدان خونين بلا
حنجرش خشك و لبش خشكيده بود گوهر خون بر رخش غلتيده بود
تيغ او لب تشنه خون عدو تا زِ خون خصم گيرد آبرو
پس برون آورد شمشير از نيام‏ بر سر راه ستم گسترد دام‏
صيد او گشتند خيل روبهان‏ چهره‏اش در خون نهان شد ناگهان‏
ارغوانى ماه شد از تيغ كين‏ گشت چون گل پيكرش نقش زمين‏
بود آن دُرّ به‏رنگ ارغوان‏ همچو خاتم در ميان دشمنان‏
روز شد چون شب به پيش چشم او رو به سردى رفت كم كم خشم او
نيزه داران بر تن او تاختند پاى تا سر غرق خونش ساختند
از جفا و زخم تيغ دشمنش‏ آسمان پُر ز اختر شد تنش‏
تيره روزان حرمتش نشناختند از تن خورشيد سر انداختند
ريسمان روشنى باريك شد شب رسيد و دشت هم تاريك شد
خيمه‏ها مى‏سوختند از شعله‏ها كودكان بودند در صحرا رها
شمع بزم لاله‏هاى تشنه لب‏ روى زينب بود در آن تيره شب‏
نه نشان بود از فروغ آيتش‏ نه علمدارى كه گيرد رايتش‏
نه خبر بود از علىّ اكبرش‏ نه نشان از قاسم و از اصغرش‏
الغرض آن محنت عظما گذشت‏ آن شب جانسوز و ماتم‏زا گذشت‏
چشمه خورشيد جوشيدن گرفت‏ جام غم را بهر نوشيدن گرفت‏
دخت زهرا با دو چشم پر ز خون‏ از درون خيمه‏ها آمد برون‏
او به سوى قتلگه شد رهسپر با هزاران حسرت و خونِ جگر
بر حسين و قتلگاهش ديده دوخت‏ هيمه‏ى اميّد او يكباره سوخت‏
ديد از پيكر برون پيراهنش‏ در عوض شمشير پوشانده تنش‏
گفت: اى بگرفته جا بر روى خاك‏ اى حسين تشنه لب، روحى فداك‏
غنچه‏هاى زخم بر جسمت شكفت‏ داغ تو صد زخم بر قلبم نهفت‏
اى فداى پيكر دور از سرت‏ نيست جاى بوسه‏اى بر پيكرت‏
گشته‏ام بيتاب اى خون اله‏ بوى زهرا مى‏دهد اين قتگاه‏
ناله‏ها از داغ آن مظلوم زد بوسه بر رگهاى آن حلقوم زد
ريخت آن مظلومه‏ى خونين جگر روى دامن، خون دل از چشم‏تر



 نظر دهید »

دهه کرامت نماد ایام سرور اهل*بیت(ع) است

21 شهریور 1392 توسط طيبي

بزرگ*ترین نعمت خداوند بعد از عقل برای شناخت، معارف دینی است که توسط انبیای الهی در اختیار ما قرار گرفته است و کامل*ترین آن، آموزه*های اسلامی است که در اختیار بشریت قرار دارد و تا پایان حیات خود در این زمین، از آن بهره*مند خواهند شد.
نعمت دیگرخداوند، ارائه الگوهاست؛ به این معنی که ممکن بود این آموزه*های ناب در کتاب*هایی نوشته شود ولی ارائه الگوهای عملی در ساختار روحایت و شخصیت افراد تأثیر بسزایی دارد.
اهل بیت (علیهم*السلام) نعمت ممتازی است که خداوند از کرم خود به امت آخرالزمان عنایت کرده و آنها را الگوهای ما در این دنیا قرار داده است.
همانطور که ما نسبت به نعمت*های مادی بی اعتنا می*شویم، به طریق اولی نسبت به نعمت*های معنوی غافل می*شویم. البته شیعه در این میان نسبت به این نعمت بزرگ الهی کمتر به خود جفا کرده است،*ولی نسبت به آموزه**هایی که به دست آوررده است، نتوانسته حق این نعمت را به جای آورد.
*دهه کرامت نماد ایام سرور اهل*بیت(ع) است
احیای دهه فاطمیه از سوی مراجع تقلید و حضرت امام(ره) و دهه کرامت نمادی از ایام سرور اهل بیت علیهم*السلام است که از حرم حضرت معصومه سلام الله علیها آغاز و تا حرم حضرت امام رضا علیه*السلام ادامه دارد و از نعمت*های بزرگی است که خدمت در این عرصه نیز توفیق بزرگ الهی است.
امروز که به برکت انقلاب و خون شهدا توانسته*ایم در تعظیم شعائر اسلامی و اهل بیت علیهم*السلام نقشی داشته باشیم، باید نقش خود را به درستی و کامل انجام داد. در این عرصه باید برخی با انجام کارهای علمی و پژوهشی بر غنا و رشد کیفی کارها یاری رسانند.
بخش دیگر نقش*آفرینی در این عرصه اهتمام در تبیین اصول تربیتی اهل بیت (علیهم*السلام) و رفتارهای اجتماعی و سیاسی معصومین (علیهم*السلام) است.
*نقش روحانیت در تبیین اصول تربیتی اهل*بیت(ع)
وظیفه*ای که روحانیت در این عرصه دارد، *ارتقای سطح فرهنگی خود و ترویج این مکتب در میان مردم است؛ روحانیت باید امتیازات و ویژگی*های اهل بیت (علیهم*السلام) را به همگان معرفی کند و افراد منحرف را در مسیر درست قرار دهد.
از سویی برخی از سر جهل و تنگ*نظری، بسیاری از فضائل اهل*بیت (علهیم*السلام) را به بهانه*ای که غلو نشود، انکار می*کنند؛ در مقابل نیز افرادی تعابیر ناشایستی که ظاهری غلو*آمیز دارد را به اهل*بیت علیهم*السلام نسبت می*دهند که هیچ توجیه عقلی و عرفی ندارد.
این افراد به نام دوستی با اهل*بیت (علیهم*السلام) با آنها دشمنی می*کنند و بهانه به دست دشمنان مکتب ناب اهل*بیت (علیهم*السلام(می*دهند.



 1 نظر

کزیمه اهل البیت علیها السلام

21 شهریور 1392 توسط طيبي

ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

از میان فرزندان آن بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.
آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است
اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]
لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت - نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.
ورود حضرت معصومه (س) به قم
در سال 2ظ ظ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.
حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.
عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت - نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود
به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]

پی نوشت ها :
[1] . برگرفته از سایتharam.masoumeh.com
[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ‏2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
[3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
[4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: “المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
[5]. عاملى، شیخ حر، وسائل‏الشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 هـ ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
[6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
[7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.
منبع :
زندگانی حضرت معصومة علیها السلام (حیات الست) ؛ مهدی منصوری



 نظر دهید »

دختران ایران زمین روزتان مبارک

16 شهریور 1392 توسط طيبي

 نظر دهید »

سال روز میلاد با سعادت مریم آل رسول (سلام الله علیها) مبارک

16 شهریور 1392 توسط طيبي

ذیقعده شد و بهار ایران آمد                                              در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد

در روز یکم کریمه آل رسول                                             در یازدهم شاه خراسان آمد

خجسته زاد روز بانوی آب وآیینه ،مریم آل رسول حضرت معصومه (سلام الله علیها)مبارک باد.


 نظر دهید »

در محضر صادق آل رسول (ع)

11 شهریور 1392 توسط طيبي


قالَ عليه السلام : قَضاءُ حاجَةِالْمُؤْمِنِ اءفْضَلُ مِنْ اءلْفِ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلةٍ بِمَناسِكِها، وَ عِتْقِ اءلْفِ رَقَبَةٍ لِوَجْهِ اللّهِ، وَ حِمْلانِ اءلْفِ فَرَسٍ فى سَبيلِ اللّهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها. اءمالى الصدوق : ص 197.
ترجمه :
فرمود: برآوردن حوائج و نيازمندى هاى مؤمن از هزار حجّ مقبول و آزادى هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است .
*آثار چهار گناه بر جامعه
قالَ عليه السلام : إ ذا فَشَتْ اءرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ اءرْبَعَةٌ: إ ذا فَشا الزِّنا كَثُرَتِ الزَّلازِلُ، وَ إ ذا اُمْسِكَتِ الزَّكاةُ هَلَكَتِ الْماشِيَةُ، وَ إ ذا جارَ الْحُكّامُ فِى الْقَضاءِ اُمْسِكَ الْمَطَرُ مِنَ السَّماءِ، وَ إ ذا ظَفَرَتِ الذِّمَةُ نُصِرُ الْمُشْرِكُونَ عَلَى الْمُسْلِمينَ. وسائل الشيعة : ج 8 ص 13.
ترجمه :
فرمود: هنگامى كه چهار چيز در جامعه شايع و رايج گردد، چهار نوع بلا و گرفتارى پديد آيد:
چنانچه زنا رايج گردد، زلزله و مرگ ناگهانى فراوان شود.
چنانچه زكات و خمسِ اموال پرداخت نشود، حيوانات اهلى نابود شود.
اگر حاكمان جامعه و قُضات، ستم و بى عدالتى نمايند، باران رحمت خداوند نمى بارد.
و اگر اهل ذمّه تقويت شوند، مشركين بر مسلمين پيروز آيند.
*برچسب زدن به برادر مومن
قالَ عليه السلام : مَنْ عابَ اءخاهُ بِعَيْبٍ فَهُوَ مِنْ اءهْلِ النّارِ. اختصاص : ص 240، بحارالا نوار: ج 75، ص 260، ح 58.
ترجمه :
فرمود: هركس برادر ايمانى خود را برچسبى بزند و او را متّهم كند، از اهل آتش خواهد بود.
*سوءاستفاده از شخصیت
قالَ عليه السلام : إ صْحَبْ مَنْ تَتَزَيَّنُ بِهِ، وَلاتَصْحَبْ مَنْ يَتَزَّيَنُ لَكَ. وسائل الشيعه : ج 11 ص 412.
ترجمه :
فرمود: با كسى دوستى و رفت و آمد كن كه موجب عزّت و سربلندى تو باشد، و با كسى كه مى خواهد از تو بهره ببرد و خودنمائى مى*كند، همدم مباش .
*سه ویژگی کمال خواهی
قالَ عليه السلام : كَمالُ الْمُؤْمِنِ فى ثَلاثِ خِصالٍ: الْفِقْهُ فى دينِهِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ، وَالتَّقْديرُ فِى الْمَعيشَةِ. اءمالى طوسى : ج 2 ص 279.
ترجمه :
فرمود: شخصيّت و كمال مؤمن در سه خصلت است: آشنا بودن به مسائل و احكام دين ، صبر در مقابل شدايد و ناملايمات ، زندگى او همراه با حساب و كتاب و برنامه ريزى دقيق باشد.
*زائر خدا
قالَ عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِإ تْيانِ الْمَساجِدِ، فَإ نَّها بُيُوتُ اللّهِ فِى الاْءرْضِ، و مَنْ اءتاها مُتَطِّهِرا طَهَّرَهُ اللّهُ مِنْ ذُنُوبِهِ، وَ كَتَبَ مِنْ زُوّارِهِ. وسائل الشيعة : ج 1 ص 380 ح 2.
ترجمه :
فرمود: بر شما باد به دخول در مساجد، چون كه آن ها خانه خداوند بر روى زمين است ؛ و هر كسى كه با طهارت وارد آن شود، خداوند متعال او را از گناهان تطهير مى نمايد و در زمره زيارت كنندگانش محسوب مى شوند.
*آثار قرائت قرآن از مصحف
7- قالَ عليه السلام : مَنْ قَرَءَالْقُرْآنَ فِى الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ، وَ خُنِّفَ عَلى والِدَيْهِ وَ إ نْ كانا كافِرَيْنِ. وسائل الشيعه : ج 6 ص 204 ح 1.
ترجمه :
فرمود: هر كه قرآن شريف را از روى آن قرائت نمايد، بر روشنائى چشمش * افزوده گردد؛ و نيز گناهان پدر و مادرش سبك شود گرچه كافر باشند.
*ارزش دعا برای اموات
قالَ عليه السلام : مَنْ دَعا لِعَشْرَةٍ مِنْ إ خْوانِهِ الْمَوْتى لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنَّةَ. جامع احاديث الشيعة : ج 6 ص 178 ح 78.
ترجمه :
فرمود: هركس كه در شب جمعه، براى ده نفر از دوستان مؤمن خود كه از دنيا رفته اند دعا و طلب مغفرت نمايد، از اهل بهشت قرار خواهد گرفت
*راهکار تکمیل ایمان
قالَ عليه السلام : لايَكْمُلُ إ يمانُ الْعَبْدِ حَتّى تَكُونَ فيهِ أ رْبَعُ خِصالٍ: يَحْسُنُ خُلْقُهُ، وَسَيْتَخِفُّ نَفْسَهُ، وَيُمْسِكُ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ، وَيُخْرِجَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ. امالي طوسى : ج 1 ص 125.
ترجمه :
فرمود: ايمان انسان كامل نمى*گردد مگر آنكه چهار خصلت در او باشد: اخلاقش نيكو باشد، نفس خود را سبك شمارد، كنترل سخن داشته باشد، اضافى ثروتش حق الله ، حق الناس را بپردازد.
*آزمایش شیعه در سه جا
قالَ عليه السلام : إ مْتَحِنُوا شيعتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِنْدَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كَيْفَ مُحافَظَتُهُمْ عَلَيْها، وَ عِنْدَ أ سْرارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَها عِنْدَ عَدُوِّنا، وَ إ لى أ مْوالِهِمْ كَيْفَ مُواساتُهُمْ لاِ خْوانِهِمْ فيها. وسائل الشيعة : ج 4 ص 112.
ترجمه :
فرمود: شيعيان و دوستان ما را در سه مورد آزمايش نمائيد:
1 مواقع نماز، چگونه رعايت آن را مى نمايند.
2 اسرار يكديگر را چگونه فاش و يا نگهدارى مى كنند.
3 نسبت به اموال و ثروتشان چگونه به ديگران رسيدگى مى*كنند و حقوق خود را مى پردازند.

 

 1 نظر

شهادت امام صادق (ع) تسلیت باد

11 شهریور 1392 توسط طيبي

فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم
شیخ الائمه صادق آل پیمبرم
من آخرین امام بقیع مدینه ام
زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام
در لحظه های آخر عمرم به زمزمه
ابراز می کنم غم دل را به فاطمه
مادر بیا و حال پریشان من ببین
از سوز زهر سینه سوزان من ببین
هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده
مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده
از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم
مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم
دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد
در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد
از درب خانه شعله آتش زبانه داشت
آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت
ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد
از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد
با دست بسته ام به بر کودکان من
انگار داشت از سر کین قصد جان من
در بین شعله ها به زمینم کشید و برد
مانند مرتضی به زمینم کشید و برد

 

 

 

 نظر دهید »

خداحافظ ماه رسول خدا

16 تیر 1392 توسط طيبي

كم كم به غروب ماه شعبان نزديك مي شويم،ماهي كه با ملاقاتش چه شادمان شديم و چه روزهاي زيبا وبه ياد ماندني داشت. يادش بخير شب نيمه كه ياد آور شب هاي قدر بود.
اي ماه شعبان وماه رحمت للعالمين،ماهي كه سراسر رحمت ومعنويت بودي؛خداحافظ
در اين روز ها كه دستم خالي وفرصت ها پايان يافته در اين لحظات پاياني شعبان با مناجاتي كه خود تعليم دادي به درگاهت مي آيم.خدايا خسته ام از گناه ومي دانم گناهانم حجابي بين من وتو شده اما….
وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ

آنگاه که تو را می‏*خوانم و صدایت می‏*زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن، و آنگاه که با تو نجوا می‏*کنم، بر من عنایت کن.
خدايا فهميدم كه تمسك به درگاه بندگانت بيهوده است
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی
من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده‏*ام، در حالی که دل شکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوارم
خدايا به اعماق وجودوضمير باطنم آگاهي…………..

وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی

آنچه را در دل من می‏*گذرد می‏*دانی، از نیاز من آگاهی، ضمیر و درونم را می‏*شناسی و فرجام و سرانجام زندگی و مرگم از تو پنهان نیست. آنچه را که می‏*خواهم بر زبان آورم و از خواسته‏*ام سخن بگویم و به حسن عاقبتم امید بندم، همه را می‏*داني

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی

من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده‏*ام، در حالی که دل شکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوار.
خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست‏ به دامان عفوت می‏*زنم.
و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشت‏ بازخواست می‏*کنم.
اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.
خدایا! اگر در کنار طاعتت، عملم کوچک است، امید و آرزویم بزرگ و بسیار است.
خدایا! از آستان تو چگونه تهیدست و محروم برگردم، با آنکه گمان نیک من نسبت‏ به جود تو، آن است که نجات یافته و رحمت‏ شده مرا باز گردانی.
خدایا! مرا به فروغ نشاط بخش عزت خود بپیوند تا تنها شناسای تو باشم و از غیر تو روی برتابم و تنها از تو ترسم و بیم تو داشته باشم

خدايا به اين بنده مجرم وپشيمان پناه ده واز ضيافت خود محروم نگردان


برچسب*ها: نرگس حسينيان, شعبان

 1 نظر

لیلةالرغائب

25 اردیبهشت 1392 توسط طيبي


شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب مى گویند
اعمال ليلة الرغائب را از دست ندهیم
بدانکه شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب مي*گويند و از براي آن عملي از حضرت رسول صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله وارد شده با فضيلت بسيار که سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل کرده*اند از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار بسبب او آمرزيده شود
بدانکه شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب مي*گويند و از براي آن عملي از حضرت رسول صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله وارد شده با فضيلت بسيار که سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل کرده*اند از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار بسبب او آمرزيده شود و آنکه هر که اين نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالي بفرستد ثواب اين نماز را بسوي او به نيکوتر صورتي با روي گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وي گويد اي حبيب من! بشارت باد تو را که نجات يافتي از هر شدّت و سختي گويد تو کيستي؟ بخدا سوگند که من روئي بهتر از روي تو نديدم و کلامي شيرين*تر از کلام تو نشنيده*ام و بوئي بهتر از بوي تو نبوئيدم.
گويد من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردي؛ امشب بنزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائي تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قيامت پس خوشحال باش که خير هرگز از تو معدوم نخواهد شد.

وکيفيت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه ميداري چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مي*گذاري هر دو رکعت به يک سلام و در هر رکعت از آن يک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مي*خواني و چون فارغ شدي از نماز هفتاد مرتبه مي*گوئي« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَعَلي آلِهِ» پس به سجده مي روي و هفتاد مرتبه مي*گوئي:« سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس سر ازسجده برمي*داري وهفتاد مرتبه مي*گوئي«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِيُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده مي*روي و هفتاد مرتبه مي*گوئي:« سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را مي*طلبي که انشاءالله برآورده خواهد شد.
ثريا اكبر اديبي

 نظر دهید »

پاداش روزه در ماه مبارک رجب

23 اردیبهشت 1392 توسط طيبي

حضرت امام صادق(ع) فرموده است: روز رستاخیز سروشى از درون
عرش ندا می‏دهد رجبی ها‏ کجایند؟ گروهى برمی ‏خیزند که چهره‏شان
براى مردم محشر می ‏درخشد، بر سرشان تاج پادشاهى آکنده از
مروارید و یاقوت است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوى
راست و هزار فرشته از سوى چپ ایستاده ‏اند و به او میگویند اى بنده
خدا! کرامت خداى بر تو گوارا باد! از عرش هم ندا ‏میآید که اى بندگان
من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامى و عطاى شما
را جزیل قرار می‏دهم و غرفه ‏هایى از بهشت به شما ارزانى ‏میدارم که
از زیر آن جوى‏ ها جارى است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عمل‏
کنندگان چه نیکوست، شما براى من در ماهى، روزه‏ی مستحبى
گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کرده ‏ام. اى
فرشتگان من! اى بندگان و کنیزکان مرا به بهشت درآورید. امام صادق
اضافه فرموده که این پاداش کسى است که چیزى از ماه رجب را روزه
بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد.

روضة*الواعظین، ج۲، ص
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دارالحدیث

 نظر دهید »

اعمال ماه مبارک رجب

21 اردیبهشت 1392 توسط طيبي

فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ می*گردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.
و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد. از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را “أصب” مى‏گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».
ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمى‏داند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماه*هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.
پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت*ها و هول*هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .
اعمال مشترك ماه مبارک رجب
اینها اعمالی است كه انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :
1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:
“یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِیرٌ .”
2- دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»
3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می*توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .
4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.
5- از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه “لا إِلَهَ إِلا اللهُ” بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .
6- روایت است كسى كه در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: “أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ” و پس از اتمام ذکر، دست*ها را بلند كند و بگوید: “اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ” اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند .
7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ ” گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .
8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند.
9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه*ای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .
10- سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماه*هاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.
11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه: هر كس در یك شب از شب*هاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می*آمرزد.
شب اول


این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است .
1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید:
اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است كه چون هلال رجب را مى‏دید مى‏گفت: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.
2- غسل.
حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرموده*اند: هر كس ماه رجب را درك كند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک می*شود مانند روزى كه از مادر متولد شده است.
3- زیارت امام حسین علیه السلام .
4- بعد از نماز مغرب بیست ركعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.
5- بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود بدین نحو:
در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.

روز اول رجب

این روز، روز شریفى است و برای آن چند عمل ذکر شده است:
1- روزه .
روایت شده كه حضرت نوح (علیه السلام) در این روز به كشتى سوار شد و به كسانى كه همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر كس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال از او دور شود .
2- غسل .
3- زیارت امام حسین علیه السلام.
از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر كس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله.

التماس دعا

برگرفته از مفاتیح الجنان

 نظر دهید »

این الرجبیون....

21 اردیبهشت 1392 توسط طيبي

 

در صحرای محشر بیرقی افراشته می شود و همه مردم از اولین و آخرین زیر لواء آن قرار می گیرند، بااینکه وادی بسیار وسیع است، اما جای سوزن انداختن نیست و مردم مانند تیر در ترکش به سختی در کنار هم قرار گرفته اند (1)، همه سر در گریبان حسرت فروبرده اند و عرق شرم از سر و رویشان می‏چکد و البته زمین نیز همچنان بی‏قرار حادثه‏ای در شرف وقوع است(2)، گنهکاران و فریب خوردگان قرار ندارند و اهمال کاران و غفلت زدگان چون گنگ خواب دیده حیرت زده اند…

جملگی در انتظار موعد رسیدگی به نامه اعمال تک تک بندگان هستند که ناگهان منادی ندا سر می دهد که «أین‏الرجبیون»، اهل ماه رجب کجایید؟

جمعی بر می‏خیزند که چهره‏شان چون قرص تمام ماه درخشان است، صفوف پریشان و متحیر اهل محشر را می شکافند و در پیشگاه حقیقت هستی و مالک این روز می ایستند. منادی، ندا سر می‏دهد که بهشت بر شما گوارا باد و ایشان با آرامشی رشک برانگیز به سمت مامن الهی حرکت می نمایند که زمزمه ای برمی خیزد که: “اینها چه کسانی بودند که چنین با احترام و آسان از صراط گذشتند؟”

یکی از همان سیرتان پاسخ می گوید که: ما رجبیون هستیم، زنان و مردانی که وقتی ماه رجب با تمام رحمتش بر ما سایه افکند با روی گشاده به استقبالش رفتیم، روزهایی از آن را روزه گرفتیم و شبهایش را به عبادت صاحبش گذراندیم(3). از همین روست که در این روز که نه ثروت های اندوخته‏تان در دنیا و نه فرزنددان برومندتان به کارتان نمی آیند (4) نجاتمان بخشید و مقام شفاعتمان داد(5)، ما در ماه او که همان ماه رجب است از بذل مال دریغ نورزیم، تا برای آخرت خویش توشه‏ای فرستاده باشیم و خداوند بخشاینده به پاس این عمل‏ها مقامی مرحمت فرمود، که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است(6) …

… دروازه‏های مهر و مهربانی باز شده است و سفیر مهربانی حضرت حق بشارت می دهد که :"ای مردم، خدا همراه با برکت و رحمت و مغفرت رو به سوی شما آورده و درهای رحمت در این ماه گشوده است"، پس کسانی که پس از گشایش، در آن را می بندند چه عذری دارند؟

ای دوست بدان که :«رجب» نام نهری است در بهشت که از شیر سفید تر است و از عسل شیرین تر. پس هر کس روزی از ماه رجب را روزه بگیرد، از آن نهر سیراب خواهد شد . به فرموده نبی: « ماه رجب ، ماه خداست در غایت حرمت و فضیلت. اگر کسی روزی از این ماه را روزه بگیرد خدای را خشنود و شعله غضب الهی را خاموش نموده است و دری از درهای جهنم به روی او بسته می شود . ماه رجب ماه استغفار امت من است . رجب را اصّب نیز نامیده اند زیرا که در این ماه ، رحمت خدا بر امت من ریزش می یابد .»
1- بحارالانوار، ج 7، ص 111
2- نهج‏البلاغه، خطبه 102
3- ثمرات الحیاط، ص 451، پیامبر اکرو (ص)
4- قرآن کریم، شعرا؛ آیه 88
5- ثمرات الحیاط، ص 252
6- بحارالانوار، ج 20

 

 1 نظر

جعفر طیار کیست و دلیل معروفیت نمازش چیست؟

16 اردیبهشت 1392 توسط طيبي

جعفر طیار کیست و دلیل معروفیت نمازش چیست؟
جعفر، کنیه او ابوعبدالله و مشهور به “جعفر طیار” پسرعموی پیغمبر و از شهدای بزرگ صدر اسلام. پدرش ابی طالب و مادرش فاطمه بنت*اسد و برادرش عقیل، طالب و علی(ع) است.

جعفر بن ابیطالب 20 سال بعد از عام الفیل در مکه به دنیا آمد. آن زمان که خشکسالی مکه بود، جعفر به دلیل معیشت سخت و تنگ پدرش،در خانه عمویش عباس بزرگ شد و همچنان نزد او ماند تا در سال اول بعثت پیغمبر اسلام(ص)، اندکی بعد از برادرش علی(ع)مسلمان شد و اسلام آورد.

چرا به او جعفر طیار می*گویند؟ دلیل معروفیت نماز ایشان چیست؟
شاید یکی از سوالاتی که در ذهن ما وجود داشته باشد وجه تسمیه لقب “طیار” یا ” ذوالجناحین” برای آن حضرت است.

در تاریخ و اخبار و روایات ذکر شده است که “طیار” لقب جعفربن ابی طالب پسر عم پیغمبر اکرم (ص) و برادر ارشد امیرمؤمنان(ع) امام اول شیعیان است که در سال هشتم هجری در جنگ موته واقع در شام پرچمدار مسلمین بود او آن قدر جنگید تا هر دو دستش به ضرب شمشیر دشمنان از بدن جدا شد ولی جعفر که مردی شجاع و مؤمن بود با آنکه دو دست در بدن نداشت پرچم اسلام را با دو بازوی بریده خویش بر سینه برافراشته داشت تا مسلمین روحیه خویش را نبازند و وحشت زده نشوند.

در این حال بود که در اثر ضربات دشمن از میان دو نیم شد و به گفته یعقوبی: «پس هر پستی برای رسول خدا (ص) برافراشته شد و هر بلندی برای او پست گردید تا شهادت گاه*های آنها را دید و گفت: ” ای جبرئیل، من زید را پیش داشتم و خدا جعفر را برای خویشی تو پیش داشت. رسول خدا (ص) با آگاه شدن از خبر شهادت جعفر بسیار اندوهگین شد و گریست و فرمود که خداوند به جای دو دست،به وی دو بال داد که با آنها در بهشت، پرواز می*کند از همین رو جعفر به ذوالجناحین (دارای دو بال) و طیار مشهور شد.

پیامبر برای دادن خبر شهادت جعفر و دلداری از خانواده وی، نزد همسر او اسماء بنت عمیس آمد، فرزندان جعفر را خواند و با آنان مهربانی کرد و به اسماء تعزیت گفت و از خداوند خواست که در میان فرزندان و ذریه جعفر، جانشین صالح و نیکی برای وی قرار دهد فاطمه زهرا (س) نیز که جعفر پسرعموی وی بود بر او گریست. رسول خدا(ص) فرمود که بر مثل جعفر باید که گریه کنندگان بگریند، همچنین سفارش کرد که به آل جعفر رسیدگی شود؛ زیرا که آنان سرگرم عزا هستند و به فاطمه فرمود که برای خانواده جعفر به مدت سه روز غذا تدارک بیند، بعدها رسول خدا(ص)، خود به امور فرزندان جعفر رسیدگی می*کرد.

اما درباره علت معروفیت نماز جعفر طیار گفته شده از آن لحاظ است که وی بیشتر اوقات شبانه روز خود را به نماز و دعا در پیشگاه پرودگار می*گذرانید و نمازهای طولانی می*خواند به طوری که کمتر کسی از این بابت به پای او می رسیده است.

فضائل و مناقب جعفربن ابیطالب
او در عصر جاهلیت به داشتن چهار خصلت، متمایز بود. پرهیز از شراب*خواری، دروغ، فحشاء، و بت پرستی. جعفر خطیبی توانا و مردی شجاع، سخاوتمند، بردبار و متواضع و شخصیتی نافع داشت و دارای عقل و درایت و هوش زیاد و اراده قوی بود. این سردار برجسته، آگاه به مسائل دینی و آشنا به فنون و اصول جنگ بود و از سابقین در اسلام بود. درباره فضایل او روایاتی از پیامبر نقل شده که جعفر در ردیف بهترین مردم و با پیامبر از یک طینت و سرشت و از نظر خلق و خوی شبیه*ترین افراد به پیغمبر بوده است.

رسول خدا(ص) چه لقبی به جعفر داد؟
پیغمبر، او را از “ابوالمساکین” یعنی پدر بینوایان دادند، زیرا او بسیار به فقرا و مستمندان رسیدگی می*کرد و اموالش را میان آنها تقسیم نمود. ارادت و علاقه*اش به برادر خود، علی بن ابیطالب هم بسیار زیاد بود. او از پیامبر روایت نقل کرده و پسرش عبدالله، ابوموسی اشعری، عبدالله بن مسعود، عایشه، ام سلمه و دیگران هم از او نقل حدیث کرده*اند.

وفات شخصی که به منزله عبا برای رسول خدا بود
بنا بر قول مشهور، او در هنگام شهادت 41 سال داشت و در همان منطقه (موته) شهید شد و مزار او و سایر شهدای موته، در منطقه*ای معروف به شهر مزار در اطراف موته (شهری در استان کرک اردن) قرار دارد. همانطور که گفته شد دو دست جعفر در رکاب رسول خدا از تن بریده شد اما پرچم اسلام را در دهان خود و بر روی سینه*اش برافراشته نگاه داشت، همان رشادت و ایثاری که ابالفضل العباس(ع) در جوار امام حسین(ع) در صحرای کربلا داشتند و این درس را از عموی رشید خود یعنی حضرت جعفربن ابی طالب(ع) آموخته بودند. ظاهرا قبر آنها قبلا مخفی بود ولی امروزه شناخته شده و امروز زیارتگاه است. گفته می*شود که “ظاهر بیترس اول” چهارمین سلطان مصر، مزار جعفر را تجدید بنا کرد و اوقاف بسیاری به آن اختصاص داد.

منابع برخی از روایات نقل شده:alef.ir

صدوق ،177.1

ابویعلی،350.11

ابن حبان، 521.15

ابن ابی شیبه، 516.7

عبدالرزاق، 550.3

برقی، 2/419؛ حلی، 2/127

هیثمی، 5/155

 نظر دهید »

مادر روزت مبارک

11 اردیبهشت 1392 توسط طيبي

امروز مجالی است تا بار دیگر، کودکی هایمان، در آغوش مهربان مادر رها شوند و به یاد بیاوریم که وسعت هیچ آسمانی، به اندازه عطوفت های مادر نیست و باارزش تر از مادر، واژه ای در فرهنگ مهربانی ها نیست.
گاهی اگر می بینیم جاده زندگی، صاف و هموار شده است، بدانیم دعای مادر، چقدر راهگشا است روزهای ما اگر به جایی برسند، همه از برکت دست به دعا برداشتن کسی است که ادب، روبه رویش زانو زده است.
هرکه، هر کجا که باشد، همیشه درست ترین لحظه پناه، برایش آغوش مادر است. برفِ پیری هم اگر بر سرِ خاطراتِ دیگر بنشیند، یاد او جوان ترین است.
مگر باز هم لطف او تکرار شود وگرنه دسته گل های تبریک در یک روز، پیامی ندارند. سپاس ما را بپذیر که نامت، عطر خوشبوی بهشت در همه روزهاست.
روزت مبارک
فرحناز ابراهيمي

 1 نظر

سالروز وفات سوگ‏ نشین نهر علقمه؛ حضرت ام‏ البنین(س)

07 اردیبهشت 1392 توسط طيبي

سالروز وفات سوگ‏ نشین نهر علقمه؛ حضرت ام‏ البنین(س)
مشخصات و نسب
نام “فاطمه” و کنیه‏ “امُّ البنین” (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی‏ ابن ابی‏طالب علیه‏السلام و فرزندانش عباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسیدند. آرام‏گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
تاریخ گواهی می‏دهد که پدران و داییان حضرت ام‏ البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آن‏ها به هنگام نبرد، دلیرْمردی‏ های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده‏اند، آن‏چنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود می‏آورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْ ‏شناس بزرگ عرب و برادر علی علیه‏السلام ـ به امیرالمؤمنین علیه‏السلام گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاع‏تر و قهرمان‏تر یافت نمی‏شود».
انتخاب ام البنین برای همسری امام علی علیه‏السلام
بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام ‏الله علیها ، علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب‏ شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بی‏مانند بودند، و حضرت علی علیه‏السلام نیز این انتخاب را پسندید.
بعد از این که عقیل شجره‏نامه‏های اَعراب را بررسی و ام‏البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه‏السلام ، او را نزد پدر ام ‏البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برقرار شد.
امام علی علیه‏السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
از فاطمه تا ام‏البنین
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه‏السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏مادری آن‏ها را آزار ندهد.
ام البنین و فرزندان حضرت زهرا سلام‏الله علیها
ام‏البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می‏کردند.
ام‏ البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله را بر فرزندان خود مقدّم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد و آن را فریضه ه‏ای دینی می ‏شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان ام‏ البنین علیهاالسلام
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه‏السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ادامه یافت.
با شهادت چهار فرزند ام‏البنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه‏ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیه‏السلام همه شیران بیشه شجاعت اند. شنیده‏ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دست‏هایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی می‏توانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
فرزندانم به فدای حسین علیه‏السلام
ام‏البنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیه‏السلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه‏السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیه‏السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏ البنین فرمود: از حسین علیه‏السلام مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏البنین پیوسته از امام حسین علیه‏السلام خبر می‏گرفت و می‏گفت: فرزندان من و آن‏چه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام را به آن حضرت داد، صیحه‏ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
این علاقه او به امام حسین علیه‏السلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
ام البنین، پاسدار خاطره عاشورا
از ویژگی‏های بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه‏خوانی و نوحه‏سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل‏های آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیه‏السلام ، عبیداللّه‏ که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده‏ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع می‏رفت و نوحه می‏خواند.
او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداریْ به حکومت وقت نوعی اعتراض می‏کرد و مردم را که اطراف او جمع می‏شدند، از جنایات بنی‏امیه، آگاه می‏نمود.
ام‏ البنین علیهاالسلام ، واسطه فیض الهی
ام‏البنین، همسر علی علیه‏السلام و مادر سردار کربلا، نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتی والا برخودار است، و این مقامْ به واسطه تقدیم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواری و عبودیت ایشان است. از این‏رو، مؤمنانِ حاجت‏مند و دردمند او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار می‏دهند، و غم واندوهشان را با زیارت مزار آن بانو می‏زدایند.
اهل بیت علیهم‏السلام و ام البنین علیهاالسلام
محبت بی‏شائبه ام البنین در حق فرزندان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و فداکاری فرزندان وی در راه سیدالشهدا، در تاریخ بی‏پاسخ نماند. اهل بیت علیهم‏السلام هم در احترام و بزرگ‏داشت وی کوشیدند و بسیار از او قدردانی کرده، او را سپاس گفتند.
زینب کبری علیهاالسلام پس از رسیدن به مدینه، به محضرش شتافت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت. ایشان هم‏چنین در مناسبت‏های دیگر مثل عیدها، برای ادای احترام، به محضر ام البنین علیهاالسلام مشرّف می‏شد.
سخن بزرگان در بیان فضایل ام‏البنین علیهاالسلام
عالم جلیل‏ القدر، زین‏الدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت ام‏البنین علیهاالسلام می‏گوید: «ام ‏البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آن‏ها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه می‏گذاشتند.» هم‏چنین علامه سید محسن امین می‏گوید: «ام البنین علیهاالسلام ، شاعری خوش‏بیان و از خانواده‏ای اصیل و شجاع بود.» علی محمد علی دُخَیِّل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می‏نویسد: «عظمت این زن (ام البنین) در آن‏جا آشکار می‏شود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می‏دهند، به آن توجه نمی‏کند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیه‏السلام می‏پرسد؛ گویی امام حسین علیه‏السلام فرزندِ اوست نه آنان».
سیزدهم جمادی‏الثانی؛ وفات
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام‏البنین علیهاالسلام ، رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فداییِ ولایت و امامت بودند.
او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخ‏نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته‏اند، به طوری که عده‏ای آن را سال 70 ق بیان کرده‏اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانسته‏ اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. ام‏البنین را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیه‏السلام ، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیت‏های اسلامیِ مدفون در آن‏جا به خاک سپردند.
بخشی از زیارت نامه ام البنین علیهاالسلام
سلام بر تو ای همسر جانشین رسول اللّه علیه السلام ؛
سلام بر تو که محبوب زهرایی؛
سلام بر تو ای مادر ماه های درخشان؛
خدا و رسولش را گواه می گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آن ها در راه آرمان های حسین علیه السلام جهاد نمودی؛
گواهی می دهم که تو یار و یاور امام علی بن ابی طالب علیه السلام در سختی ها، مشکلات و مصیبت ها بوده ای ؛
گواهی می دهم که به خوبی از عهده سرپرستی و نگه داری فرزندان زهرای اطهر علیهاالسلام و ادای امانت ایشان برآمدی؛
تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری؛ سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!
عزيزه بهاري اجيرلو

 1 نظر

فاطمه دختری از بهشت

24 فروردین 1392 توسط طيبي

فاطمه (سلام الله عليها)؛ زهره زهرائي كه از نور عظمت الهي خلق شده و آنچنان آسمان و زمين به نور وجودش روشنائي يافته كه ملائكه به سجده افتادند و درباره عظمت آن نور، از حق تعالي سؤال كردند.

فاطمه (سلام الله عليها)؛ حوراء انسيه اي كه خداوند پيش از خلقت آدم ابوالبشر (عليه السلام) وي را از نور خويش آفريد و در زير ساق عرش خود جاي داد، و پيوسته به تسبيح و تقديس و تحليل و تمحيد حضرت حق، اشتغال داشت.

فاطمه (سلام الله عليها)؛ بزرگ بانويي كه چون خداوند، نور او و پدر و شوهرش و حسن و حسين (عليهم السلام) را آفريد، ولايتشان را بر ملائكه و ساير مخلوقات عرضه داشت، قبول كنندگانش از مقربين، و منكرينش از كافرين به حساب آمدند.

فاطمه (سلام الله عليها)؛ يگانه بانويي كه خود و پدر و شوهرش و حسن و حسين و ديگر فرزندان معصومش، در خلقت نوري، اقدم و اشرف و اعلاي بر خلقت نوري ديگران - حتي انبياء و اوصياي سلف - بوده اند و نور ايشان بر آسمانها و زمين و كوهها و… عرضه شد و همه را فرا گرفت.

فاطمه (سلام الله عليها)؛ بانوي برجسته اي كه خود و پدر و شوهرش و حسن و حسينش (عليهم السلام) در سرادق و پرده سراي عرش الهي، پيش از خلقت آدم (عليه السلام) در مقام عالين تسبيح گوي بودند، و ملائكه به تسبيح ايشان تسبيح مي گفتند.

به ایام شهادت مادر مهربان هستی ،بزرگ بانوی همه عوالم وجود که نزدیک می شوم ،دلتنگی فراق فرزندش را بیشتر احساس می کنم !جرعه محبتش را بارها چشیده ام اما باز به دامان غفلت چسبیده ام.
دلم بد جور هوای مدینه دارد !اما یاد سقیفه بنی ساعده و غصب فدک وکوچه و…آزارم می دهد به راستی واقعیت تلخی شهادت مادرم فاطمه زهرا (سلام الله علیها)سنگین است؛
می گویند افسانه است اما کاش افسانه بود تا پدرم ضربات تازیانه و غلاف شمشیر را نمی دید!
کاش افسانه بود تا عمه زینب (س)در کربلا تنها نمی ماند!
کاش افسانه بود تا اسلاممان رنگ محمدیش را حفظ می کرد!
کاش افسانه بود تا مولایمان (عج)در پس پرده غیبت نمی ماند!
کاش افسانه بود تا …


نجمه دلسوز

 2 نظر

نوروز فاطمی چگونه برگزار شود؟

02 فروردین 1392 توسط طيبي

گاهی برخی رسوم ملی مانند نوروز که در آن سرور و شادباش در تمام شئون خودنمایی می کند در تقارن با یک مناسبت مذهبی قرار می گیرد که مناسب است در تلفیقی مناسب، آن مناسبت مذهبی فراموش نشود و مورد تکریم و احترام قرار گیرد و با در نظر گرفتن ملاحظات، به آن رسوم ملی نیز پرداخته شود.

امسال نوروز با تمام شکوه هرساله ای که دارد با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تقارن پیدا کرده است. این تقارن قطعاً موجب بروز سۆالات، و واکنش های مختلفی خواهد شد. چـــــــرا فاطمیه؟

محبت به حجج الهی عنوان شالوده ی اصلی تشیع محسوب می شود. دوست داشتن خاندان پیامبر ص و خوشحالی به سبب آن چیزی که آن ها را خوشحال می کند و ناراحتی به دلیلی که آن ها را ناراحت می کند یکی از بزرگ ترین شعائر دینی و مناسک اعتقادی شیعیان است. بزرگ*داشت محرم، فاطمیه، سال روز شهادت ائمه ع و هم چنین شادی در اعیادی چون غدیر، سال روز میلاد آن حضرات و نیمه*ی شعبان نیز از همین قرار است. بنابر همین است که شیعیان الویت های خود را در چنین ایامی به مناسبت های مذهبی اختصاص می دهند.

البته متأسفانه بنا به دلایلی که موضوع سخن ما نیست، دین اسلام دچار چندگانگی شد. در این بین تشیع تنها مذهبی است که سیر اهل بیت پیامبر ص را دنبال نمود. این مذاهب دارای وجوه تمایز فراوانی هستند که بازشناسی تک تک آن ها برای حفظ موجودیت مذهب لازم و ضروری است. در این میان فاطمیه یکی از مهم ترین مقاطعی است که حد و مرزهای حقیقی میان این مذاهب را تعیین می کند و نقطه ی عطفی است جهت شناخت خطوط تمایز اسلام شیعی و غیر شیعی. مبانی فقهی، حقوقی، کلامی و اعتقادی شیعیان -با وجود برخی مشترکات - با مبانی سایرین تفاوت بنیادین دارد و شناخت این تفاوت ها و انتقال آن به نسل های آینده با حمیت و توجه امکان پذیر خواهد بود.
چه خوب است بیاموزیم که با حفظ شئون و نگاهداری رسوم به طور هم زمان، نه تنها در پاس داری از گذشته ی خود موفق با شیم که با برخی رعایت ها موجبات پیشرفت و ارتقاء فرهنگی خود را فرام کنیم. ارتقائی که از تبعات آن تحمل یک دیگر، احترام به گذشته و انتقال مفاهیم نیکو به آینده خواهد بود

شاید یکی از دلایلی که وهابیت و سلفی ها تلاش می کنند موضوعیت فاطمیه س را مخدوش جلوه دهند همین است. آنان به دنبال اضمحلال تشیع هستند و بر آنند تا با از بین بردن نشانه های واقعی و هویت تشیع و از بین بردن خطوطی که مرز شیعه و غیر آن را معلوم می کند موجودیت شیعه را حذف، و به دنبال آن بخش عظیمی از منابع انسانی و اقتصادی را به جانب خود انتقال دهند. هم چنین جغرافیای شیعی خصوصاً ایران را در سیطره خود قرار دهند.

 

بنابر آن چه گفته شد پافشاری بر موضوع فاطمیه موضوعی است که نباید از آن غافل شد.

 

لذا چه خوب است بیاموزیم که با حفظ شئون و نگاهداری رسوم به طور هم زمان، نه تنها در پاس داری از گذشته ی خود موفق با شیم که با برخی رعایت ها موجبات پیشرفت و ارتقاء فرهنگی خود را فرام کنیم. ارتقائی که از تبعات آن تحمل یک دیگر، احترام به گذشته و انتقال مفاهیم نیکو به آینده خواهد بود.

 

لذا شایدامسال و چند سال پیش رو، که با تقارن فاطمیه (س) و نوروز مواجه هستیم، ارائه برخی راه کارها در حفظ شئون فاطمیه در ایام نوروز موثر باشد. در قالب این راه کارهای پیشنهادی برآنیم تا با حفظ موضوع نوروز، ایام فاطمیه (س) را به رسم قرون گذشته تکریم کرده، زنده نگاه داریم.

 

-امسال بیش از هر سال دیگری مادران را تکریم کنیم.

 

-از آنجایی که رنگ بنفش نمادی از نمادهای فاطمیه است این رنگ را به نحوی بر سفره های هفت سین اضافه کنیم. مثلاً سبزه ها را با ربان بنفش تزئین کنیم و یا ظروف را به رنگ بنفش انتخاب کنیم.

 

-در سفره های هفت سین و یا میز پذیرایی قاب کوچک و زیبایی که مزین به نام حضرت زهرا سلام الله علیهاست قرار دهیم.

-در روز شهادت (5 فروردین) از دید و بازدید پرهیز کنیم.


از آن جایی که رنگ بنفش نمادی از نمادهای فاطمیه است این رنگ را به نحوی بر سفره های هفت سین اضافه کنیم. مثلاً سبزه ها را با ربان بنفش تزئین کنیم و یا ظروف را به رنگ بنفش انتخاب کنیم.

 

 

-پوشیدن پیراهن مشکی شکیل و یا حتی خاکستری همراه با سایر لباسهای فاخر در شان میهمانی (مثل کت و شلوار) .

-در دید و بازدیدها کلمه ی «تبریک» و «مبارک» را به عباراتی چون «سال خوبی داشته باشید» تغییر دهیم.

 

-در دید و بازدیدها از آجیل استفاده نکنیم. کما این که در هیچ خانه ی عزاداری (در همین دید و بازدیدهای نوروز) به میهمانان آجیل تعارف نمی شود. می توان میزهای میزبان را با همان میوه و شیرینی، مهیای پذیرایی از میهمان نمود.

 

-از قهقه زدن و خنده های بلند در این ایام پرهیز کنیم.

-هنگامی که رادیو تلویزیون اقدام به پخش موسیقی های تند می کند صدای آن را به احترام این ایام کم (و یا قطع) کنیم.

منبع : سایت تبیان

 1 نظر

هفت سین قرآنی

21 اسفند 1391 توسط طيبي

هفت سین قرآنی

1- سلام قولا من رب رحیم (یس/58)
«از جانب پروردگار [ی] مهربان [به آنان] سلام گفته می شود»
این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت، شادی و معنویت می بخشد، که به هیچ نعمتی برابر نیست، آری شنیدن ندای محبوب، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف سر تا پای بهشتیان را غرق سرور می کند، که یک لحظه آن برتمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد. از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله روایت شده: «درهمان حال که بهشتیان غرق در نعمت های بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود؛ نور لطف خداوند که برآنها پرتو افکنده است. پس ندایی بر می خیزد که «سلام بر شما ای بهشتیان» نظرلطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز او غافل می شوند، و همه نعمت های بهشتی را درآن حال به دست فراموشی می سپارند.
2- سلام علی نوح فی العالمین (صافات/79)
«درود برنوح در میان جهانیان»
چه افتخاری ازاین برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام، سلام می فرستد، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود، به خصوص اینکه لفظ «العالمین» معنای وسیعی دارد که نه تنها همه انسان ها، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در بر می گیرد.
3- سلام علی ابراهیم (صافات/109)
«درود برابراهیم»
درآیات پیش ازاین آیه، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم، و جریان دستور ذبح اسماعیل - فرزندایشان- و تسلیم بودن هر دوی آنها براین امر به میان آمده است که پس از یادآوری این قضایا، خداوند می فرماید: سلام برابراهیم [آن بنده مخلص و پاک باد.]
4- سلام علی موسی و هارون (صافات/140)
«درود برموسی و هارون»
در آیات پیش ازاین آیه، خداوند ضمن آیاتی، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:
- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم. (صافات / 115)
- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروزشدند. (صافات /116)
- ما به آن دو، کتاب آشکار دادیم. (صافات/117)
- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم. (صافات/118)
- ما ذکرو یاد خیرآنها را در اقوام بعد باقی و برقرار ساختیم. (صافات/119)
و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند بر آن دو سلام می رساند.
سلامی از ناحیه پروردگار بزرگ و مهربان.
سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.
- سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.
5- سلام علی آل یاسین (صافات/130)
«درود بر پیروان الیاس»
خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امت های بعد جاودان کردیم (صافات/129)
امت های دیگر، زحمات این انبیاء بزرگ (الیاس و سلاله او) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذرایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند، هرگز فراموش نخواهند کرد و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.
تعبیر به «ال یاسین» به جای «الیاس» یا به خاطراین است که ال یاسین لغتی در واژه الیاس بوده و هر دو به یک معنی است و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.
6- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین (زمر/73)
«… سلام برشما، خوش آمدید، در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید.]
در این آیه، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند، در حالی که درهای آن گشوده شده است، در این هنگام نگهبانان بهشت، آن ملائک رحمت به آنها می گویند: سلام بر شما، گوارا باد این نعمت ها بر شما، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.
7- سلام هی حتی مطلع الفجر (قدر/5)
«[آن شب] تا دم صبح، صلح و سلام است.» این آیه، در توصیف شب قدراست. آن شبی است که قرآن در آن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزارماه است، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.
ب:هفت سین محمدی صلی الله علیه و آله

1- السعید من اختارباقیه یدوم نعیمها علی فانیه لا ینفد عذابها و قدم لما یقدم علیه مما هو فی یدیه قبل این یخلفه لمن یسعد بانفاقه و قد شقی هو بجمعه اعلام الدین، 345
سعادتمند و خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایداراست به سرای فانی که عذابش بی پایان است برگزیند و از آنچه در اختیاردارد برای سرایی که بدانجا خواهد رفت پیش فرستد قبل ازآنکه آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوشبخت شود ولی خود او با گرد آوردن آن بدبخت شده باشد.
2- السخی قریب من الله، قریب من الناس، قریب من الجنه، بحارالانوار، ج 73
سخاوتمند و بخشنده، هم به خداوند و هم به مردم و هم به بهشت نزدیک است.
3- السوال نصف العلم. کنزل العمال
سئوال کردن و پرسشگری نیمی از دانایی است.
4- السوق دار سهو و غفله فمن سبح فیها تسبیحه کتب الله له بها الف الف حسنه کنزل العمال
بازار سرای فراموشی و غفلت است لذا هر که درآنجا خدا را یک بار تسبیح گوید خداوند برایش هزار هزارحسنه می نویسد.
5- ساب المومن کالمشرف علی الهلکه کنز العمال
کسی که به مومنان ناسزا و دشنام می دهد، همچون کسی است که در معرض هلاکت است.
6- سموا اولادکم اسماء الانبیاء مکارم الاخلاق، ص 474
فرزندان تان را به نام انبیا بنامید
7- سید القوم فی السفرخادمهم فمن سبقهم بخدمه لم یسبقوه بعمل الا الشهاده کنز العمال
سرورمردم در سفر کسی است که به آنان خدمت می کند پس هر که در خدمت به همسفران خود برآنان پیشی گیرد هیچ کارشان به پای ارزش او نمی رسد مگر شهادت.
منبع:نشریه کوچه ما، شماره 12.

 1 نظر

دهه شکوهمندفجر مبارکباد

21 بهمن 1391 توسط طيبي


 

☫✿• دهه شكوهمند فجر مبارك باد  ☫✿•*

گلبوته عشق شکفت و بلبل حدیثی تازه گفت، پنجره های دیدگان ما، به تپشی شورانگیز روی آوردند و گوش هامان نغمه ای نو و دلکش شنید. دل های امیدوار و جان های مشتاق، دستان خویش را به سمت آمدن نور گشودند و چنین سرودند:

ما را که درد عشق و بلای خمار کشت

یا وصل دوست یا می صافی دوا کند

و تو آمدی و وصل دوست روزی ما شد. هاله ای از عطر آن گل غایب را بر گرداگرد چهره ات دیدیم و آهنگ هماهنگی از صدای قدم های استوار و مصمّمت شنیدیم. اینک، لب های درختان، حنجره های بلبلکان، نوای مرغان عشق و فریاد همه یاران این است که «امام آمد».

روح خدا آمد و بهار آفرینِ قرن ها خزان آمد.

از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخره‏های همّت جوشیده خون غیرت

بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران

و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران

                                                                                                                                              فطمه انجم روز

 2 نظر

صلی الله علیک یا ابالحسن

23 دی 1391 توسط طيبي

صَلّی الله عَلیکَ یا أبَا الحَسن…

این سرزمین مدت هاست انتظارت را می کشد؛ لحظه شماری می کند برای حضورت.

بهانه ها دست به دست هم می دهند تا تو قدم در راه بگذاری، راهی بی بازگشت.

و اینک که جام زهر را نوشیدی با اقتدای به جدّ بزرگوارت امام حسن(ع)، یک بار دیگر اسلام را از تزویر منافقانه نجات بخشیدی… باید می آمدی؛ برای افشای هرچه بیشتر تصویر ریاگونه مأمون، و برای ارائه اسلام زلال به مردمان عجم! و این یاران سال ها بود که منتظرت بودند.

باید می آمدی تا باران احسانت بر این سرزمین جاری گردد، تا آهوان، سرگردانی و بی پناهی خود را بر مدار مهربانی تو آورند.

باید می آمدی تا زمین خراسان به یمن قدومت بوی بهشت را استشمام کند و بارگاه نورانی و ملکوتی ات، قطعه ای از فردوس برین!

… و آمدی؛ آن گاه که کجاوه ات ایستاد، هزاران هزار مشتاق با چشمانی بارانی می نگریستند و دل به سویت سپردند تا آوای ملکوتی رضا چونان زلال جویبار در گوش جانشان جاری شود. لب باز کردی و نوایت جان ها را نوازش داد و … قلم ها به حرکت درآمد.

… کَلِمَةُ لاَ إلَه إلاَّ اللهِ حِصْنی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أمِنَ مِنْ عَذَابِی؛ و نگاه کردی همه آنان را که کلامت را شنیدند و بر صفحات کاغذ سپردند تا تاریخ همیشه آن را به یاد داشته باشد. نگاهشان کردی، زلال و عمیق تا نه تنها کاغذها که جان ها کلامت را برای تاریخ بیان کنند.

کجاوه حرکت کرد و دل های مشتاقان به دنبالش!… کاش می ماندی، کاش میهمان همیشه ما می شدی، کاش…، اما نه این جا مقصد تو نیست، خاکی دیگر مشتاقانه تو را انتظار می کشد که وعده الهی حتمی است.

یک اشارت و دوباره کجاوه می ایستد و تو از درون کجاوه مشتاقانت را می نگری… بِشَرطِها و شُروطِه… دوباره سکوت! آخر این دل ها باید آن قدر مشتاق باشند و آماده که هر یک کلمه ات را چونان قطره های درّ از کامت بربایند…

وَأنَا مِنْ شُروطِهَ… و کجاوه حرکت می کند و این بار می رود به سوی سرزمین موعود؛ همان سرزمین غرق در فتنه و ازدحام کینه توزان! می روی تا امام مهربانی باشی برای آن جا که می خواهند ظلمت کده اش کنند مأمونیان!

تو از نیشابور به توس می روی، اما کلامت به سراسر تاریخ می رود و امامت را فریاد می زند. تو به توس می آیی تا پنجره فولادت آهو بره ی دل هایمان را از غربت و اسیری درآورد و کلامت به سراسر تاریخ می رود، تا از ولایت عشق سیرابمان سازد.

تو به توس می آیی تا برای همیشه بمانی و نقاره ات آوایی باشد برای آرامش دل هایی که آمده اند تا پیوند بخورند و از حبس گناه به درآیند.

آمده ای تا همیشه بمانی و میزبانان با گرده ای خمیده از شرم غفلت و آلودگی، اما سینه ای مالامال از یقین با نوای یَا مُعینَ الضُّعَفاء وَالفُقَر در مکتب تو درس عشق بیاموزند.

آمده ای تا همیشه بمانی و بوی کوچه های مدینه را با خود به این جا آوری، بوی عطر کوچه های بنی هاشم را!

و تو خوب می دانستی چگونه شکستن حصار دل هایمان را. تو آمدی تا یک گنبد طلا با صدها کبوتر قبله دل های لرزان مشتاق باشد و نجات دهنده دل های در دام تمایلات پلیدی اسیر شده! این دست های محتاج، پهنه کرامت تو را استغاثه می کنند: یَا سَرِیعَ الرّض.

رضای اهل بیت:، امام رؤوف مهربان! تو که دل هایمان به کمند عشقت گرفتار آمده!

برایمان دعا کن! دعا کن تا خدا پاداش ما را به تناسب کردارمان ندهد، دعا کن خدا به واسطه محبت شما به ما رحم کند و پای سرنوشتمان با خط سبز سیادت، بنویسد عاقبت به خیر!

کـبـوتـران حـرم تـا شـتـاب می گیرند تـمـام ثانـیـه هـا التـهاب مـی گـیـرنـد

و زیــر سـایه دســتــان آسـمـانـی تـو رواق هــــای حـرم آفـتـاب می گیرند

کبوترانه تو را درک می کند خورشید و کاسه ها هـمگی از تو آب می گیرند

تـمـام آیـنـه ها محـو مـی شـود در تـو دخیل های ضریحت جواب می گیرند

و ای کاش روزی تمام دخیل های دل هایمان جواب بگیرد، روزی که ما چشم شفاعت به تو داریم یا ثامن الحجج!                                                               

                                                                                           فاطمه انجم روز

 5 نظر

اربعین حسینی

13 دی 1391 توسط طيبي

ا

باعرض تسلیت به محضر صاحب عزا آقا امام زمان علیه السلام و همه عاشقان حسینی و سربازان آقا
بيستم ماه صفر در تاريخ، به عنوان اربعين حسيني مشهور شده است. در برخي از روايات به بزرگداشت اين روز اشاره شده است. در حديثي از امام حسن عسكري زيارت اربعين به عنوان يكي از نشانه*هاي مؤمن شمرده شده است.
اربعين» در منابع، بيشتر به دو رويداد اشاره دارد:
1- روز مراجعت اسراي كربلا از شام به مدينه؛
2- روزي كه جابر بن عبدالله انصاري به زيارت قبر امام حسين(ع) مشرف شد.
اما در اينكه در اين روز اسراي كربلا به كربلا رسيده باشند، ترديدي جدي وجود دارد.
شيخ مفيد در «مسار الشيعه» آورده است:
«روز اربعين، روزي است كه اهل بيت امام حسين(ع)، از شام به سوي مدينه مراجعت كردند و نيز روزي است كه جابر بن عبدالله براي زيارت امام حسين(ع) وارد كربلا شد»

ميرزا حسين نوري مي*نويسد:
«از عبارت شيخ مفيد و شيخ طوسي استفاده مي*شود كه روز اربعين روزي است كه اسرار از شام به مقصد مدينه خارج شدند. نه آنكه در آن روز به مدينه رسيدند

در اين ميان سيد بن طاوس در «لهوف»، اربعين را روز بازگشت اسرا از شام به كربلا ذكر كرده است. ايشان مي*نويسد:
«وقتي اسراي كربلا از شام به طرف عراق بازگشتند به راهنماي كاروان گفتند: ما را به كربلا ببر. بنابراين آن*ها به محل شهادت امام حسين(ع) آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند …..

رسول جعفريان مي*نويسد:
«شيخ مفيد در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسين، بلاذري در انساب الاشراف، دينوري در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الكبري، اشاره*اي به بازگشت اسرا به كربلا نكرده*اند»

شيخ عباس قمي هم داستان آمدن اسراي كربلا را در اربعين از شام به كربلا بسيار بعيد مي*داند

شهيد مطهري (ره) نيز در حماسه حسینی آمدن اسراي كربلا را در روز اربعين به كربلا، انكار كرده*اند. شهيد مطهري مي*نويسد:
«جز در كتاب لهوف كه آن هم نويسنده*اش در كتاب*هاي ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تأكيد نكرده، در هيچ كتاب ديگري چنين چيزي نيست و هيچ دليل عقلي هم اين را تأييد نمي*كند
نظر مي*رسد روز اربعين روزي است كه اهل بيت امام حسين(ع) از شام به قصد مدينه حركت كرده*اند. به جز «لهوف»كه جريان ورود اهل بيت امام حسين(ع) را در اين روز به كربلا نقل كرده، و البته در كتاب*هاي ديگرش هم آن را تائيد نكرده است، در منابع دست اول مطلبي در خصوص ورود اسراي كربلا در روز اربعين به كربلا وجود ندارد.

از طرف اکرم السادات مطلوبی

 2 نظر

حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

01 دی 1391 توسط طيبي

حضرت امام موسی کاظم علیه السلام


هفتمین امام شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در ابواء متولد گردید.
پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده است.
میلادش برای امام صادق علیه السلام چنان شادی*بخش بود که آن حضرت به*همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود.
نام مبارکش موسی و القاب و کنیه هایش متعدد است؛ مشهورترین لقبش کاظم و صابر و معروف*ترین کنیه*اش ابوالحسن است. نقش نگین انگشتری*اش جمله حسبی الله بوده است.

از حوادث مهم دوران جوانی آن امام، مرگ نابهنگام برادر بزرگترش، اسماعیل، بود که از الطاف خفیّه الهیّه محسوب می*شد و زمینه*ساز تثبیت امامت وی شد. تلاش امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این راستا و به منظور جلوگیری از انحراف جریان امامت بود. هر چند بعدها نیز گروهی پیدا شدند و پس از امام صادق علیه السلام معتقد به امامت اسماعیل گشتند و مرگ او را انکار نمودند.

سرانجام پس از شهادت جانگداز امام صادق، موسی بن جعفر علیه السلام در سن بیست سالگی مسؤولیت بزرگ امامت و هدایت امّت را در یکی از بحرانی*ترین دوران*ها به دوش گرفت.

دوران سی و پنج ساله امامت موسی بن جعفر مصادف بود با اوج قدرت حکومت بنی عباس و هم*زمان با چهار تن از حاکمان عیّاش و خون*آشام عباسی به*نامهای منصور دوانیقی ، مهدی عباسی ، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور شرایط زمانیِ حساسِ هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشید، و اگر چه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی علیه السلام روبرو گردید، ولی لحظه*ای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود و تلاش مستمر خویش را عمدتا در محورهای زیر متمرکز ساخت:

اول - تبلیغ دین خداوند و گسترش فرهنگ اسلام، تبیین و تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به سوالات شفاهی و کتبی و. . .

دوم- پرورش انسان*های مستعد و تربیت شاگردان والامقام و شاخص در میدان علم و عمل و حفظ و حراست آنان.

سوم- مبارزه بی*امان با حاکمان جور و ستم و غاصبان خلافت و شکستن صولت شیطانی آنان در میدان*های مختلف و تشریح مبانی حق.

چهارم- تربیت یاران مدیر و مدبّر و خودساخته و نفوذ دادن آنان در مراکز حساس حکومتی، تا مرز وزارت و استانداری، به منظور خنثی*سازی نقشه*های مخرب و دین*سوز دشمنان، کمک به مظلومان و محرومان و دفاع از حریم شیعیان .

پنجم- سامان*دهی شیعیان با شیوه*های مختلف تربیتی، عملی، مناظره*های سیاسی و. . .

امام علیه*السلام در این مسیر، نهایت تلاش خویش را مبذول داشت و در مواقع لازم از اهرم*های فوق*العاده*ای همچون استفاده از معجزه، دعای مستجاب و به*کارگیری علم امامت امام کاظم علیه السلام بهره برد.


سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنه*سازی در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله به جوسازی علیه امام پرداخت و او را در یک جلالت ظاهری ولی در پرده*ای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.

منبع :سایت daneshnameh.roshd

 2 نظر

حضرت رقیه سلام علیها در منابع تاریخی

01 دی 1391 توسط طيبي

 

 

حضرت رقيه سلام الله عليها در منابع تاريخي
آنچه در منابع فعلی(1) وجود دارد به ترتیب قدمت زمانی به شرح زیر است:
1. لباب الأنساب
نسب شناس معروف قرن ششم ، ابن فُندُق بیهقى (م 565 ق) در لباب الأنساب در بیان فرزندانى كه از نسل این امام علیه السلام باقى مانده اند ، مى نویسد:
از فرزندان امام حسین علیه السلام ، جز زین العابدین علیه السلام ، فاطمه ، سَكینه و رُقیّه ، باقى نماند. ولَم یَبقَ مِن أولادِهِ إلّا زَینُ العابِدینَ علیه السلام ، وفاطِمَةُ وسُكَینَةُ ورُقَیَّةُ (2)
2. الملهوف (که به لُهُوف مشهور است)
گزارش دیگرى كه به نام رقیّه اشاره دارد، آن است كه در برخى نسخه هاى كتاب الملهوف ، آمده است كه امام حسین علیه السلام در وداع با اهل بیت خود ، فرمود :
یا اُختاه! یا اُمَّ كُلثوموأنتِ یا زَینَبُ! وأنتِ یا رُقَیَّةُ ! وأنتِ یا فاطِمَةُ ! وأنتِ یا رَبابُ! اُنظُرنَ إذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقُقنَ عَلَىَّ جَیباً ، ولا تَخمِشنَ عَلَىَّ وَجهاً ، ولا تَقُلنَ عَلَىَّ هَجراً .(3)
خواهرم ، اى امّ كلثوم ! و تو اى زینب ! و تو اى رُقَیّه ! و تو اى فاطمه ! و تو اى رَباب! توجّه كنید كه هرگاه من كشته شدم ، براى من گریبان چاك مكنید و صورت ، خراش ندهید و حرف نامربوط مگویید .
مولاى ما امام حسین علیه السلام ، دخترى سه ساله داشت سرِ شریف امام علیه السلام را كه با دستمالى دیبقى پوشیده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام علیه السلام گفت : این سرِ كیست؟ گفتند : سرِ پدرت است . آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى گفت : «پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟….
آنگاه ، دهانش را بر دهان شریف امام علیه السلام گذاشت و گریه سختى كرد تا از هوش رفت . وقتى تكانش دادند ، دیدند كه روحش از دنیا ، جدا شده است
در باره این گزارش مى توان گفت :
اوّلاً ، در بسیارى از نسخه هاى كتاب الملهوف ، این متن وجود ندارد .
ثانیا ، در این گزارش ، به این كه رقیّه دختر امام علیه السلام است ، اشاره اى نشده است .
ثالثا ، احتمالاً آن كه در این گزارش به این نام خطاب شده، رقیّه دختر امام على علیه السلام و همسر مسلم بن عقیل است؛(4) زیرا فرزندان مُسلم ، همراه امام علیه السلام بودند و به احتمال قوى ، همسر وى نیز در كاروان كربلا ، حضور داشته است.(5)
3. کامل بهایی
كامل بهایى ، كتابى فارسى ، نوشته عماد الدین طبرى(6) است. متن نوشتار او این است :
در حاویه(7) آمد كه زنان خاندان نبوّت ، در حالت اسیرى ، حال مردان كه در كربلا شهید شده بودند ، بر پسران و دختران ایشان ، پوشیده مى داشتند و هر كودكى را وعده ها مى دادند كه : پدر تو به فلان سفر رفته است [و] باز مى آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند . دختركى بود چهارساله .
شبى از خواب ، بیدار شد و گفت : «پدر من حسین كجاست ؟ این ساعت ، او را به خواب دیدم سخت پریشان!» . زنان و كودكان ، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید ، خفته بود . از خواب ، بیدار شد و حال ، تفحّص كرد . خبر بردند كه حال ، چنین است . آن لعین ، در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بیاورند و در كنار او نهند . مَلاعین ، سر بیاورد و در كنار آن دختر چهارساله نهاد . پرسید : «این چیست؟» . مَلاعین گفت : سرِ پدر توست . آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق ، تسلیم كرد.(8)
4. روضة الشهداء
پس از عماد الدین طبرى، ملّا حسین واعظ كاشفى سبزوارى (م 91ظ ق) در كتاب روضة الشهدا ، مطالب طبرى را با تفصیل بیشترى مطرح مى كند ؛ امّا همچنان ، نامى از كودك نمى بَرد و او را چهارساله ذكر مى كند و محلّ وقوع حادثه را كوشْك (كاخ) یزید مى داند و مى افزاید:
چون مِندیل برگرفت(9) سرى دید در آن طَبَق ، نهاده . آن سر را برداشت و نیك در آن نگریست . سرِ پدر خود را بشناخت . آهى از سینه بركشید و روى در روى پدر مالید و لب خود بر لب وى نهاد و فى الحال ، جان شیرین بداد.(10)
5. المنتخب طُرِیحِى
فخر الدین طُرَیحى (م 1ظ 85 ق) در كتاب المنتخب، داستان را با تفاوت هایى تعریف مى كند. بخشى از متن المنتخب، بدین شرح است:
روایت شده كه وقتى آل اللّه وآل رسول او در شهر شام بر یزید ، وارد شدند ، او خانه اى به آنها اختصاص داد و آنها در آن ، به سوگوارى مى پرداختند . مولاى ما امام حسین علیه السلام ، دخترى سه ساله داشت سرِ شریف امام علیه السلام را كه با دستمالى دیبقى(11) پوشیده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام علیه السلام گفت : این سرِ كیست؟ گفتند : سرِ پدرت است .
بی شک با وقوع چنین مشاهدات و کراماتی از آن مضجع شریف، این اطمینان (اگر نگوییم یقین) برای انسان حاصل می شود که آنجا دختری از دختران امام حسین علیه السلام با قدر و منزلت فراوان آرمیده است و بر ما لازم است آن را احترام کرده و مقامش را ارج نهیم.
آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى گفت : «پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟ پدر جان! چه كسى رگ هاى تو را بُرید؟ پدر جان! چه كسى مرا در كودكى ، یتیم كرد؟ پدر جان! پس از تو ، ما به چه كسى دل ببندیم؟ پدر جان! چه كسى از یتیم ، نگهدارى مى كند تا بزرگ شود؟ پدر جان! چه كسى پاسدار زنانِ رنجور است؟ پدر جان! چه كسى نگهدار بیوه هاى اسیر است؟ پدر جان! چه كسى نوازشگر چشم هاى گریان است؟ پدر جان! پناه دهنده دور افتادگان غریب كیست؟ پدر جان! چه كسى نوازشگر موهاى پریشان است؟ پدر جان! براى ناكامى ما پس از تو ، چه كسى هست؟ پدر جان! براى غریبى ما ، چه كسى پس از تو هست؟ پدر جان! كاش من ، فداى تو مى شدم . پدرجان! كاش پیش از این ، نابینا مى شدم . پدر جان! كاش من در خاك شده بودم و محاسن تو را خون آلود نمى دیدم» .
آن گاه ، دهانش را بر دهان شریف امام علیه السلام گذاشت و گریه سختى كرد تا از هوش رفت . وقتى تكانش دادند ، دیدند كه روحش از دنیا ، جدا شده است.(12)
6. شَعشعة الحسینی
اوایل قرن چهاردهم ، شیخ محمّدجواد یزدى ، در كتاب شعشعة الحسینی(13) آورده است :
منقول است كه طفلى از حضرت امام حسین علیه السلام در خرابه شام ، از دیدن سرِ پدر بزرگوارش ، از دنیا رفت ؛ ولیكن در نام او ، اختلاف است كه زُبَیده یا رُقَیّه یا زینب یا سَكینه بوده باشد.(14)
او همچنین در صفحات بعد ، به نقل از كتاب ریاض الأحزان ، آورده است كه اسم آن دختر ، فاطمه بوده است.
در این گزارش ، چندین نام و از جمله رُقَیّه براى كودكِ از دنیا رفته در شام، مطرح گردیده است.(15)
بحث کتابخانه ای جدای از بحث شهود و کرامت است
آنچه گذشت، سیر گزارش هاى گوناگون بود درباره وفات دخترى از امام حسین علیه السلام در شام. با توجه به این اسناد و مدارک و اینکه جزئیات این واقعه در هیچ یك از منابع معتبر نیامده و اگر هم در کتاب معتبری بوده اکنون در دسترس ما نیست؛ بنابراین نمی توان در مورد جزئیات آن با قاطعیت سخن گفت؛ اما کراماتی که از آن بارگاه شریف صادر شده و می شود و نیز مشاهداتی که برای برخی رخ داده است خود سخن و حدیث دیگری است جدای از این بحث کتابخانه ای.
بی شک با وقوع چنین مشاهدات و کراماتی از آن مضجع شریف، این اطمینان (اگر نگوییم یقین) برای انسان حاصل می شود که آنجا دختری از دختران امام حسین علیه السلام با قدر و منزلت فراوان آرمیده است و بر ما لازم است آن را احترام کرده و مقامش را ارج نهیم.
پی نوشت ها:
1. منظور ما کتابهایی هستند که در حال حاضر ما به آنها دسترسی داریم؛ زیرا این احتمال هست که در این زمینه منابع کهن تری وجود داشته یا دارد که ما به دلایلی به آنها دسترسی نداریم.
2. لباب الأنساب : ج 1 ص 355
3. الملهوف : ص 141
4. احتمالاً رُقَیّه ، یكى دیگر از دختران امام على علیه السلام است (تاریخ الطبرى: ج 5 ص 154، تهذیب الكمال: ج 2ظ ص 479) كه همسر مسلم بن عقیل علیه السلام نیز بوده (نسب قریش: ص 45) و در كربلا نیزحضور داشته است.
5. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج1 ص384
6. حسن بن على طبرى مؤلف تحفة الابرار و كامل بهایى است كه تا سال 701 در حیات بوده است.
7. ظاهرا مقصود ، كتاب الحاویة ، نوشته قاسم بن محمد بن احمد سُنّى است (ر . ك : فوائد رضویّه : ص 112)
8. كامل بهایى : ج 2 ص 179 .
9. مِندیل برگرفت : دستمال را برداشت
10. روضة الشهدا : ص 389.
11. حریر
12. المنتخب ، طریحى: ص136 .
13. وى ، تألیف این كتاب را در سال 1319 ق ، آغاز كرده است .
14. شعشعة الحسینی : ج 2 ص 171 .
15. با فرض بر صحت وقوع و صدق ناقلین آن
امید پیشگر
منبع: بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

 

 

 

 نظر دهید »
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

حدیث موضوعی
اوقات شرعی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس